دی داد

موقعیت:
/
/
خودقربانی پنداری (077-011)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1399-06-17

خودقربانی پنداری (077-011)

در یک بوستان خوش آب و هوا نشسته و در حال مطالعه بودم که در جریان مکالمه ی طولانی مدت و پُرسروصدای یک شهروند گرامی قرار گرفتم. او یک ساعت به جدل تلفنی خود ادامه داد و من علیرغم تلاشم برای حفظ تمرکز بر کاری که انجام می دادم، بشکل ناخواسته ای حرف های او را نیز می شنیدم. تمام مکالمه ی او در متهم کردن دیگران خلاصه می شد.

مثلا می گفت: فلانی به من بد کرد! بهمانی از پشت به من خنجر زد! آن ها با احساسات من بازی می کردند! فلانی ها با چه اجازه ای با من این کارها را کردند! بهمانی ها احساسات مرا لگدمال کردند! او چگونه توانست که تا بدین حد بدکردار باشد؟! آن ها را از بابت این تبانی ها نمی بخشم و غیره…

جالب اینجاست که در تمامی جملاتش به نظر می رسید که مراجع ضمایرِ او، آنان و غیره افراد مختلفی هستند و گویا تمام مردمی که او را می شناسند تشنه به خونش هستند. سرآخر هم دقایقی ناله و نفرین کرد و تهدید نمود و خط و نشان کشید و با عصبانیت تلفن را قطع کرده و پارک را ترک نمود. بعد از مواجهه با چنین رویدادی، از این حجم خودقربانی پنداری بتوسط یک فرد دو متریِ دویست کیلویی خوش قد و بالا به حیرت افتادم و حیرت من از این جهت بود که چرا عده ای تا بدین حد از زمین و زمان گله دارند.

در جامعه ی کنونی ما نیز پُرتعداد از این دست افراد خودقربانی پندار وجود دارند که از زمین و زمان شکوه و شکایت داشته و تنها کاری که بدآن مشغولند، تعریف نمودن این گِله و شکایات برای این و آن و نهایتا هیچ کاری نکردن است. این جنبه از فرهنگ ما (خودقربانی پنداری) لازم است که به دست فراموشی سپرده شود؛ اینکه نسل قبل به ما ظلم کرده، جهان به ما ظلم کرده، همه دشمنانِ بدخواهِ ما هستند، نفرین این و آن، مرگ بر این و آن… این شهروند محصول این اتمسفر فکری است و سرآخر هم هیچِ هیچ…

12592

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کشواد
کشواد
3 سال قبل

بسیار عالی

در کل گروهی از ما بر اساس نوعی خودبرتربینی به جهان پیرامون نگاه می کنیم. خودبرتربینی که وقتی به آن دقت می‌کنم یک نوع «خودتنهابینی» است. از این جهت که انگار تنها من در این جهان آدمیزادم و هیچ گونه شبکه ی عجیب و غریبی از روابط آدمیزادان وجود ندارد که من هم گرهی در این قالی هزار تار و پوده‌ام.

سپاس دی‌داد جان آموزگار بزرگ نسل من