دی داد

موقعیت:
/
/
ماجرای بخشش راننده (134-003)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1395-01-04

ماجرای بخشش راننده (134-003)

چند روز پیش با یک راننده ی تاکسی جر و بحث کردم، او که تعادل روانی مطلوبی نداشت، بسیار عصبانی شده و قصد کرد که با من برخورد فیزیکی کند. من چند قدمی به سرعت خود افزودم و معرکه را ترک کردم اما صحنه ی حرص و جوش خوردن های این مرد میانسال خاطر مرا آزرد، جوریکه تصمیم گرفتم روز بعد به سراغ وی رفته و از او عذرخواهی کنم.

وقتی این ماجرا را برای دوستان خود بازگو کردم، همگی آن ها حق را به من داده و از اینکه من حاضر شده ام از فردی خاطی پوزش بطلبم، شگفت زده شدند. با یک نگاه عرفی و با بکار انداختن عقل سلیم، سخت نیست که حق را به خود بدهم اما ماجرای بخشیدن راننده و عذرخواهی کردن از وی فقط و فقط به نفع خود من بود.

افرادی که در ماشین شاهد تقصیر و بی احترامی وی به من بودند، احتمالا هرگز دیگر مرا نخواهند دید. شاید حتی در کله هایشان، من را آدمی ترسو قلمداد کنند که از ترس قفل فرمان، چند قدمی هم تندتر رفته است، اما قطعا با من همذات پنداری کرده اند.

راننده نیز می داند که آدم ضعیفی است که با یک جمله می توان وی را عصبانی کرد و هیچ شکستی بزرگ تر از این در جهان نیست که ما آنقدر آسیب پذیر باشیم که تنها یک جمله ی دوپهلو “کاری می کنید که دیگه آدم نخواد سوارتون بشه!” ما را تا حد سکته ی قلبی عصبانی کند.

من هم که خود به مقصد رسیده بودم و از قائله جان سالم به در برده و خوشحال بودم که می توانم با زبان حقم را بگیرم.

تا این جا همه در یک وضع تعادل قرار دارند ولی پیروز ماجرا کسی است که هم اکنون تمامی این اوضاع را به نفع وجدان خود به پایان بَرَد. حال من با یک عذرخواهی نشان می دهم که در موضع برترم. گویا من آنقدر قوی ام که می توانم حتی در موردی که حق با من بوده و همه آن را می دانند، از موضعم دست کشیده و لحظاتی از ضُعَفا دلجویی کنم.

هنگامی که متبسم با راننده ی خاطی دست می دادم، احساس می کردم که تجربه ای را برای وی رقم می زنم که هرگز نه تابحال شاهد آن بوده و نه زین پس خواهد بود!


امتیاز شما به این نوشته

1

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
س.ح
س.ح
8 سال قبل

یک مسافر،یک سخن دو پهلو،یک عصبانیت قریب به مرگ،یک عذر خواهی فروتنانه،یک نتیجه ی جاوید و در نهایت یک نوشتار زیبا!