دی داد

موقعیت:
/
/
فرویدِ فیلسوف (150-009)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1396-08-02

فرویدِ فیلسوف (150-009)

زیگموند فروید بی شک یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین چهره های تاریخ بشری است. او را می توان مهمترین چهره ی عرصه ی فرهیختگی در قرن بیستم دانست. او از پدران علم روانشناسی است و کسی است که آراء و نظریاتش در تمامی نحله های روانشناختیِ حال حاضر نقش پررنگی دارد، حتی همان مکاتبی که در ظاهر در واکنش به کارهای او موجودیت یافته اند.

با همه ی این اوصاف، اما کارهای روانشناختی فروید روز به روز در حال از دست دادن ارزش علمی خود بوده و در حال مبدل شدن به گنجینه ای ارزشمند از درون نگری های خرددوستانه هستند. همین و بس! البته این مسئله اگرچه دستاویزی برای فرویدستیزی عده ای محقق نوپا شده است اما هر آنکس که دل در گرو علم دارد می فهمد که این تغییر و تبدل نشان دهنده ی عظمت کارهای این نابغه ی عرصه ی دانش های انسانی است.

یکی از مهمترین ایرادات وارده به کارهای فروید که سبب شده است تا این کارها مورد حمله ی دایمی دانشمندان دیگر قرار بگیرند این است که این مجموعه نوشتارها کمتر در اثر مشاهده ی بی واسطه ی علمی و بیشتر در اثر درون نگری های شخصِ خودِ او گرد آمده اند بنحویکه فروید چونان شارح صرف عمل نکرده و تفسیرهای شخصی به نتیجه گیری هایش سمت و سو داده اند.

این ایراد وارد است و وارد بودن آن از این جهت است که در آن زمان (اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20) هنوز روان چونان یک پدیده ی تجربی مستقل شناخته نشده بود و این خیلی بعید می نمود که کسی بدون دسترسی داشتن به ابزارآلات آزمایشگاهی امروزی بتواند روان را چونان یک ارگان عینی مورد مطالعه قرار دهد.

فروید چاره ای نداشته است که برای پی بردن به مکانیسم های درون روانی انسان با ایشان گفتگو کرده و در چارچوب آنچه که آن را روانکاوی می نامد به فراز و فرودهای این جنبه از وجود آدمی پی ببرد. صد البته که این بهترین فعالیت ممکن در آن زمان بوده است زیرا بعدها روانشناسان زیستی و آزمایشگاهی عملا به دنبال پیدا کردن خاستگاه پدیده هایی رفتند که نخستین بار فروید آنها را بشکل درون نگرانه و نظری مورد واکاوی قرار داده بود.

اگرچه او بشکل قابل پسندی مبتنی بر روش علمی روان را مطالعه نکرده است اما درون نگری های وی تماما بیراهه روی نبوده اند زیرا که او بعنوان یک مشاهده گر قهار قطعا قادر بوده است که درون نگری هایش را مبتنی بر مشاهدات خودآگاهش رقم بزند و این شاید همان روح نظریه ی ناخودآگاه وی باشد. ناخودآگاه او در خلال درون نگری ها تلاش داشته است که ملاحظات مشاهداتی او در دنیای عینی را بجا آورند و آنکس که مشاهده گر خوبی باشد، درون نگری هایش با احتمال بالا منطبق بر واقعیت های بیرونی باشند.

در پایان اینکه فروید را من بیش از یک روانشناس علمی، یک فیلسوف معرفت النفس دان می دانم. کارهای درخشان او جزء بهترین نمونه های کلاسیک شکل دهنده به یک حوزه ی علمی هستند و اگرچه او بیشتر روانشناسی را نظری دنبال کرده است اما فیلسوفی است که کمک نموده تا شاخه ای از دل فلسفه جدا شده و شمایل علمی پیدا کند، دقیقا همان کاری که اسحاق نیوتن با فلسفه ی طبیعی به انجام رساند.

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها