دی داد

موقعیت:
/
/
محرومیت های منتج از کاستی ها (242-008)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1396-01-09

محرومیت های منتج از کاستی ها (242-008)

شاید این مسئله را نتوان به هیچ طریقی علمی اثبات نمود و شاید دلِ هزاران هزار نفر از خواندن این نوشتار بخاطر نداشته هایشان به درد آید اما من میخواهم در اینجا از یک “کاندیدای حقیقت” صحبت به میان آورم: ما به اندازه ی ظرفیتمان از هر چیزی می ستانیم.

شاید این جمله یک کلیشه ی عارفانه باشد که وجود آدمی همچون ظرفی است که متناسب با ظرفیتش پر می شود و هر چیزی فرای این ظرفیت سر رفته و محیط را به تباهی می کشاند. من در رابطه با خودم می گویم. من قطع به یقین ظرفیت تمام آنچه را که هم اکنون ندارم، نداشته ام. اگر ظرفیت من بیش از چیزی است که امروزه بود، آنگاه این ظرفیت اضافه می فت با آن چیزی که من امروز فاقد آن هستم، پر شود. اما صد افسوس از این پر ناشدن؛ زیرا نداشتن یعنی قابل نبودن.

در مواجهه با سختی ها و ناملایمات زندگی این ساده است که بخواهیم که جریان پُرکننده را به خست متهم کرده و آه و نفرین خود را نثار تمام کاسه های بزرگتر کنیم اما پس از مدت ها اندیشه ورزی در باب رویدادها ، به نیکی به این مسئله پی می بریم که ما کوچکیم و آنچه در ما جا نشده است، در اثر یک علت وجودشناختی بوده و آن هم حقارت ظرف های ما بوده است.

روی صحبت من با کودکانی که در فقر به دنیا می آیند، نیست. روی صحبت من با انسان هایی که طعمه ی حوادث می گردند، نیست. روی صحبت من همچنین با آن هایی که با محرومیت های جدی دریافت محبت از اطرافیان و یا معلولیت های جسمانی مواجه هستند، نیست. روی صحبت من با هر کسی در هر مقامی است که می بیند رقیب همسطحش چیزی دارد و او از آن چیز محبوب محروم است.

قاعدتا هر کسی می بایست خود را با افرادی در سطح خود و همسنگِ با خود مقایسه نماید. دانشمندی نوبل دارد، دانشمند دیگری ندارد. فیلم سازی اسکار می گیرد، فیلم ساز دیگری نمی گیرد. کارخانه داری کارخانه دارد اما شاد نیست. کارخانه دار دیگری هم کارخانه دارد و هم شاد است. زنی خانه ای بزرگ دارد اما دوستی ندارد. زن دیگری هر دو را با هم دارد. کارمندی نمونه می شود، دیگری نمی شود. دو عضو از یک خانواده یکی صادق است و به یار زندگی خود می رسد، دیگری دروغگوست و همواره تنها می ماند.

این ها حالت هایی هستند که روی صحبت من با آن هاست. این ظاهرا شایستگانی که برخلاف رقبایشان نوبل و اسکار ندارند. این ها که شاد نیستند و رفیقی ندارند و نمونه نمی شوند و همدمی ندارند، مدنظر من هستند. من با این ها صحبت می کنم زیرا که در جنبه هایی خود نیز جز همین ها هستم.

من علیرغم شایستگی های ظاهری ام همواره از چیزهایی محروم بوده ام و این محرومیت ریشه در کاستی های خودم دارد. اگر این کاستی ها رفع نشوند و من در ذیل جریانی پُرکننده قرار بگیرم، بی شک در زیر فشار آن لِه خواهم شد، کاسه ام خُرد خواهد گشت و باز این تقصیر من است که اسبابی فراهم کرده ام که جایی برایش در نظر نگرفته بودم.

11758 – 11757

{چه شیرین رقم بخورد، چه تلخ؛ “سرنوشتِ انسان” از نداشته ها و کمبودهایش تغذیه می کند.}

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها