دی داد

موقعیت:
/
/
ماده – رابطه (220-008)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1396-01-02

ماده – رابطه (220-008)

احتمالا باز کردن پای آراء هگل به مسایل مرتبط با فلسفه ی علوم پایه کار متهورانه ای قلمداد گردد، و البته من خرسندم که در اینجا این تهور را رقم زنم. هگل در آراء خود از ضدیت هایی دم می زند که به تنهایی موجود نبوده و شناختشان نیز به تنهایی ناممکن است: مثلا خوبی و بدی! نمی توان بدون داشتن درکی از خوبی، به درکی از بدی نایل شد و توامان رسیدن به درکی از بدی، بدون داشتن درکی از خوبی ناممکن است.

خوبی و بدی یا هر دو وجود دارند یا اینکه هر دو ناموجودند {نکته: البته در دانش فلسفه، اونیورسال ها وضعیتی حل نشده دارند و نمی توان براحتی پذیرفت که اصلا موجودیتی مستقل از ذهن بشر داشته باشند. در اینجا من رویکردی رئالیستی را اقتباس کرده و قایل به موجودیت واقعی این نام ها هستم، اگرچه این اقتباس صرفا برای ادامه دار شدن موضوع مورد بحث است و منعکس کننده ی نظریات من در این باره نمی باشد}.

مطالعه ی خوبی به تنهایی ممکن نیست. بدی نیز همین وضعیت را دارد. این دو ایده آل می بایست که در کنار هم مورد مطالعه قرار بگیرند: یا هر دو همزمان و یا اینکه هیچ کدامشان به تنهایی!

مسئله ی ماده – رابطه در فیزیک نیز بگمان من همین وضعیت را دارد. این دو به تنهایی قابل مطالعه کردن نیستند. بدون ماده، رابطه ای در کار نیست و بدون رابطه نیز ماده ای معنا ندارد. ما چاره ای نداریم که این دو را در کنار یکدیگر مطالعه کرده و تلاش کنیم که به درکی از ماهیت تک تکشان در پرتو دیگری نایل آئیم.

اگر به ابتدای کیهان بازگردیم، یک هیچ فیزیکی (یک رابطه) داریم که برای موجود بودن خود (بعلت بیش از تصور ساده بودن) به علتی نیاز ندارد. این هیچ فیزیکی می بایست که یک بن پاره ی مکمل و متقارن خود را داشته باشد که می توان آن را چیز فیزیکی (ماده) نامید. این دو همزمان وجود دارند و عدم تقدم یکی بر دیگری سبب می شود که بخواهیم به درکی از هر یک آن ها در حضور دیگری برسیم.

ماده – رابطه ی شکل دهنده ی واقعیت جهان همزمان با یکدیگر وجود داشته و انفکاک آن ها از یکدیگر در راستای شناختشان ره به جایی نخواهد برد. در کل اینکه بشکل فیزیکی (یعنی تا آنجاییکه به واقعیت جهان مربوط است)، هیچ و چیز لازم و ملزوم یکدیگر بوده و خود را در هم می یابند. با ادبیات هگلی، وجود هیچ بدون وجود چیز، و وجود چیز بدون وجود هیچ نه قابل تصور است و نه قابل شناخت.

تصور و شناخت ما از هیچ و چیز یک بخش قضیه است و واقعیت یافتن آن ها بخش دیگری است. واقعیت یافتن این دو بمدد یکدیگر مسئله ای است که من می خواهم آن را در راستای تحکیم ضابطه ی پیدایش بکار بندم: اینکه “هیچ-چیز شرط کافی پیدایش همه-چیز است”.

سرآخر اینکه هیچ و چیز دو روی یک سکه هستند و آن سکه واقعیت جهانی است که ما خود را در آن یافته و قصد در شناخت آن داریم.

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شهروز جانباز
شهروز جانباز
4 سال قبل

موضوع جالبي بود دي داد عزيز،

براي من به شخصه و در انديشه هاي من، صفات خوب برآوردي آماري از عوامل حامي بقا هستند.يعني، ما چيزي را خوب قلمداد ميكنيم كه بطور ميانگين به نفع همگان در مسير حفظ بقا و به تبع آن ساختارهاي شكل يافته ناشي از ارادۀ بقا (همانند جامعه، فرهنگ و …) باشد. با اين رويكرد، يك منحني زنگوله اي از رفتارهاي طبيعي داريم كه بهترينها يا خوبترين ها به راس و قله نزديكترند و بدها به سمت دم اين زنگوله ميل مي كنند.

اگر قوانين ترموديناميك را بپذيريم (گويا ناگزيريم)، در آن صورت وجود چيز و هيچ هم متمايل به همان منحني زنگوله اي است. چيزها نزديك به قله يا همان محتملترين حالت باشنده (طبق اطلاعات كوانتومي) و عدم يا هيچ متمايل به دم اين منحني هستند.

لذا با نگاهي آماري و ترموديناميكي به راي شما، مي توان برداشت هگلي شما از فيزيك پيدايش را استنباط كرد.

س.ح
س.ح
4 سال قبل

??

شهروز جانباز
شهروز جانباز
4 سال قبل

موضوع جالبي بود دي داد عزيز،
براي من به شخصه و در انديشه هاي من، صفات خوب برآوردي آماري از عوامل حامي بقا هستند.يعني، ما چيزي را خوب قلمداد ميكنيم كه بطور ميانگين به نفع همگان در مسير حفظ بقا و به تبع آن ساختارهاي شكل يافته ناشي از ارادۀ بقا (همانند جامعه، فرهنگ و …) باشد. با اين رويكرد، يك منحني زنگوله اي از رفتارهاي طبيعي داريم كه بهترينها يا خوبترين ها به راس و قله نزديكترند و بدها به سمت دم اين زنگوله ميل مي كنند.
اگر قوانين ترموديناميك را بپذيريم (گويا ناگزيريم)، در آن صورت وجود چيز و هيچ هم متمايل به همان منحني زنگوله اي است. چيزها نزديك به قله يا همان محتملترين حالت باشنده (طبق اطلاعات كوانتومي) و عدم يا هيچ متمايل به دم اين منحني هستند.
لذا با نگاهي آماري و ترموديناميكي به راي شما، مي توان برداشت هگلي شما از فيزيك پيدايش را استنباط كرد.

زهره صفایی
زهره صفایی
4 سال قبل

برامد این گفت شما و مطالعات خودم در چند سال گذشته برای من این هست که پیدایش جهان نیازی به افریننده نداره و افریننده هم نمیتوتسته پیش از هستی بوده باشه …با سپاس