دی داد

موقعیت:
/
/
ایرانیانِ خجالتی (038-008)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1395-04-14

ایرانیانِ خجالتی (038-008)

من به این نتیجه رسیده ام که مردم کشورم ایران، مردمی بسیار خجالتی هستند. فرقی نمی کند که زن باشند یا که مرد، پیر باشند یا که جوان، خواص باشند یا که عوام؛ مردم کشور من مردمی خجالتی هستند. قبلا به این مسئله فکر کرده بودم که بر اساس مدل های یونگ، جامعه ی ایران را می بایست که جامعه ای مادینه در نظر گرفت. جامعه ی مادینه جامعه ای است که برخوردش با مسایل بیش از آنکه یک برخورد عُقلایی باشد، یک برخورد احساسی است.

اصلا بخاطر همین مادینه بودنِ ضمیر ناخودآگاه جمعی این ملت است که ما ایرانیان مردمانی مردسالار، شعردوست، غیرتی، صلح جو، مهمان نواز و غیره شده ایم. من با دقت کردن به آحاد جامعه ی خود به این مسئله پی برده ام که حتی خشن ترین اقشار جامعه ی ما نیز عملا موجودیت هایی مادینه بوده و از اساس بشکلی افراطی احساس آنهاست که ایشان را مدیریت می کند.

وجود خرده فرهنگ های پهلوانی، ریش سفیدی، بزن بهادری، تعصبی، جاهلی، لات و لوتی، اراذل و اوباشی در مردان و عادات حرافی، عشوه گری، جادوگری، فرزندآوری، خانه داری، حسودی و مشاطه گری در زنان این سرزمین همگی مصادیق سرحدی یک گوهر یکسان هستند و آن گوهر یکسان چیزی جز مادینگی (یعنی احساسی بودن ضمیر ناخودآگاه جمعی ما و در نهایت احساساتی بودن ضمیر ناخودآگاه فردی تک تک ما) نمی باشد.

همانطور که در ابتدای این نوشتار بیان کردم، مردم سرزمین من مردمانی خجالتی هستند و این خجالتی بودن عملا مهمترین ترجمان همین مادینگی فرهنگی است (قاعدتا در هر مسئله ای استثناهایی یافت می شود که البته نفی قاعده نکرده و تلاش من نیز در اینجا اشاره به روندهای کلی است، نه نمونه های استثناء). همین مادینگی فرهنگی و خجلت جمعی ماست که باعث شده است در طولانی مدت ما بیش از منطق دان، فیلسوف و یا دانشمند، ادیب، شاعر و یا عارف داشته باشیم.

پررنگ بودن جایگاه مذهب نیز ریشه در همین مادینگی فرهنگی ما ایرانیان دارد. فرهنگ های مادینه بیشتر متمایل به مذهبی بودن هستند زیرا که آن را مثال اعلی تسلیم به نیرویی بالاتر از خود می دانند دقیقا همانند بره ای که خود را تسلیم بچه ی انسان می کند، بچه ای که تسلیم مادر است، مادری که تسلیم پدر می شود و پدری که بر اساس همان احساس مشابه خود را تسلیم ایزدی در آسمان می کند.

ایرانیان خجالتی چند هزار سالی است که دوام آورده اند. اگرچه امروزه آنچنان پیشرفته بنظر نمی آیند اما نشان داده اند که پتانسیل این ترقی را در نهاد خود دارند. من نیز بعنوان یک ایرانی، مشتاق این پیشرفتم و برای آن حاضرم که احتمالا بر این خجلت فرهنگی خود غلبه کنم، خجلتی که در طولانی مدت بضرر همه ی ما تمام خواهد شد. و سرآخر یک خاطره از دیروز!

شب گذشته به تماشای اجرای زنده ی یک گروه موسیقی راک خیابانی در یک مرکز خرید مدرن نشستم. مردم خجالتی ما از فاصله ی چندین متری، ثانیه ای ایستاده و نگاه می کردند. اما در همین اثنا نگاه های خود را از هم می دزدیدند که مبادا در حین شادی در جمع غریبه ها دیده شوند. شاهد بودم که در تنفس بین بخش های برنامه، مردم خجالتی تحت نیروهایی نامرئی (که شاید ریشه در همان ضمیر ناخودآگاه جمعی دارد) بسرعت متواری می شدند…

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
5 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهرانی
بهرانی
7 سال قبل

بعد جالبی بود. این خجالتی بودن باعث میشود جایی که باید واکنش نشان دهند ندهند و برعکس جایی که نام و نشانی از انها نیست حق خود را بیشتر طلب کنند. . بیشتر به نظرم این خجالتی بودن به دلیل تظاهر است تا عدم توان در پاسخگویی به شرایط ?جامعه ما از نشان دادن درون خود به دیگران میترسد زیرا بر اساس نظرات و حرف دیگران زندگی میکند.
بسیار عالی بود .

حمید
حمید
7 سال قبل
پاسخ به  بهرانی

در یک فرهنگ معیوب همانطور که در این نوشتار اشاره شد، انسان ها بیشتر از آنکه خود زندگی کنند ترجیح می دهند برای دیگران زندگی کنند. این بارزه بیشتر نمود انسان های نومید است که محصول این فرهنگ حاکم بر زندگی ماست.

به نظر همینکه افرادی در این جامعه نیمه مرده و پر از هیجان کاذب دارند شرایط واقعیمان را ترسیم می کنند و از نقد جامعه خود باکی ندارند می تواند نشانه های از امیدوار ماندن را زنده نگه دارد و در عین حال این نقد درونی نشانه ای است از زنده بودن نرینگی در این جامعه.
Winter Is Coming!

حب مهرداد
حب مهرداد
7 سال قبل

سلام
برای من مطلب خیلی تازگی داشت و دیدگاه بدیعی بود ولی مانده ام رفتارهای نرینه و کلا رفتارهای متعادل یک جامعه چگونه است

دی داد
7 سال قبل
پاسخ به  حب مهرداد

درود!
سپاسگزارم از وقتی که می گذارید!
رفتارهای نرینه لزوما بمعنی رفتارهای متعادل نیستند. رفتار جمعی متعادل تلفیق صحیحی از نرینگی و مادینگی ضمیر ناخودآگاه جمعی جامعه است. عبارت رفتارهای نرینه دلالت بر رفتارهای منطقی – استدلالی می کند. اینکه کارل یونگ این ها را بدین شکل طبقه بندی کرده اصلا دلالت کننده بر نوعی تبعیض علیه جنس ها نیست. این صرفا یک نامگذاری است، چه می بینیم که برخی زنان بسیار از نظر منطقی – استدلالی قوی و برخی مردان نیز بسیار از نظر بعد احساسی افرادی پرورش یافته هستند. مهمترین نکته ی این بحث برقراری تعادل مابین این دو سر حد است که متاسفانه شاهدیم در ناخودآگاه جمعی ما ایرانیان از میان رفته است…

حمید
حمید
7 سال قبل

فقط همرنگ نشدن با مردم و سر خم نکردن در برابر سنت‌ها خود خدمتی است به جامعه !
جان استوارت میل