دی داد

موقعیت:
/
/
میوه ی رسیده خود از درخت می افتد! (177-004)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1395-03-01

میوه ی رسیده خود از درخت می افتد! (177-004)

در جریان زندگی، لحظاتی پیش می آید که در آن ها گمان می کنیم آن چه را که همواره خواسته ایم، مهیا گشته است. در موقعیتی قرار می گیریم که دلمان می خواهد ابدی گردد. در این مواقع احساس می کنیم که بایستی کاری کنیم تا این رویا به واقعیت مبدل شود. با خود می گوییم که بهتر است قدمی برداشته و آنچه را که همواره آرزوی آن را در سر پرورانده ایم، برای خود سازیم. من نیز در این موقعیت ها، بسیار قرار گرفته ام.

سفارش من به خود و شما این است که هیچ کاری نکنید. انگار کنید که اصلا آن موقعیت ویژه وجود خارجی ندارد. انگار کنید که اگر این موقعیت همان موقعیت مطلوب شما بود، خود بخود محقق می شد و زیاد نیازی به کنش شما نبود، زیرا که میوه ی رسیده خود از درخت می افتد.

عمده ی قصه هایی که در آن ها شنیده ایم شغالی به باغی می رود و از کلاغ بالای درخت، تقاضای میوه می کند، قصه هایی کودکانه اند. ایده ی میوه چینی از آنِ باغبانان و سوداگرانِ میوه است. شغال داستان ما گویا به خطا به دنبال میوه های کال بوده است. تکرار می کنم: میوه ی رسیده خود از درخت می افتد.

موقعیت هایی که در آن ها مثلا کسی را می بینیم که می تواند یار زندگی ما باشد و در همان حال خیال می کنیم که اگر کنشی کنیم، واکنش درستی خواهیم گرفت، در آن ها معمولا راه را اشتباه رفته ایم. نتیجه ی این موقعیت ها چیزی جز سرخوردگی نخواهد بود.

شاید شما خوانندگان من را متهم به تبلیغ منفعل بودن و هیچ نکردن کنید، اما خواست من چیز دیگری است. من نمی خواهم که شما کنشگر نباشید. درخواست من این است که کنش شما مستقیما در راستای امر مربوطه نباشد. کنش های غیرمرتبط خود را نسبت به موضوع مربوطه آنچنان زیرکانه ادامه دهید که یکدفعه شرایطِ حصول خواستتان مهیا گردد.

روزی روزگاری در سرزمینی دور پسرک گرسنه ای وارد باغی شد، انگورهای درخت تاک نظر وی را به خود جلب کردند. با زحمت فراوان از درخت بالا رفت، شلوار خود را پاره کرد و وقتی پایین رسید با غوره ای در دست، خوشه ی انگوری زیر پای خود لِه شده یافت.

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها