دی داد

موقعیت:
/
/
روان زنی (034-011)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1399-01-06

روان زنی (034-011)

مطمئنا برای عده ی زیادی از مردم عادت خودزنی یک رویدا عقلا و تجربی، غیرقابل دفاع است. تقریبا همه می دانیم که صیانت از جسم یک باید غریزی – وجدانی بوده و خلاف آن به هیچ نحوی از انحاء قابل پذیرش نیست، اما پس چرا عادت روان زنی تا بدین حد رایج است؟ آدمی به غلط روان را مسئله ای بی اهمیت تر از جسم انگاشته و در نتیجه ی این پندار غلط چندان به روان خود اهمیت نمی دهد.

بطور مثال همه جا براحتی می توان به باشگاه های پرورش اندام دسترسی داشت اما اصلا چرا باشگاهی به اسم باشگاه پرورش روان وجود ندارد؟ بشکل سالانه افراد زیادی خود را درگیر جراحی های زیبایی ظاهری خود می کنند اما درصد کمی از ایشان به زیبایی روان خود اهمیت می دهند و…

این مثال ها به نیکی نشان می دهند که گویا انسان توجه چندانی به وضعیت زیبایی و سلامت روان خود ندارد و با عنایت به این رویکردهای اشتباه است که ما خودزنی را تقبیح کرده اما بدون توجه به روانمان به بدترین شکل ممکن درگیر روان زنی های گاه و بیگاه هستیم:

اینکه نزد خود با ادبیات ناخوشایندی با خویشتن صحبت می کنیم، اینکه به خود اهمیت و ارزش نداده و به بهانه هایی واهی همچون ایثار در حق عزیزان، حق و حقوق خود را نادیده می انگاریم، اینکه دروغ گفته و یا خشم و نفرت های افراطی در حق چیزها و یا کسان بروز می دهیم؛ این ها همگی از مصادیق روان زنی های مرسوم هستند؛ عاداتی که بموجبش روان ما در زیر تازیانه های ارادی و یا غیرارادی مان دچار پیکری چاک چاک شده و به فلاکت می افتد.

اما دیگر وقت آن رسیده که همگی برای موجودیت چیزی به اسم روان در نهاد خود ارزش واقعی قایل شویم زیرا که این موجودیت واقعی است. روان واقعیت دارد و صرفا نامی بر چیزی خیالی نیست، پس با روان خود مهربانانه تا کنیم.

12541

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شهروز جانباز
شهروز جانباز
3 سال قبل

مطلب زیبایی بود.

معمولاً روان‌درمانی قرار است با بازبینی محتویات روان و چینش و بازتعریف وقایع درون آن نوعی تعادل روانی بیافریند. عدم آشنایی با مظاهر یک روان رنجور در مقایسه با علایم جسمی سبب می شود که از آن غافل شویم. کلمۀ روان‌تنی به نظر من درهم‌تنیده بودن روان و جسم را بخوبی توصیف می کند. گاهی چنان مسایل روان حاد می شود که به شکل بیماریهای جسمی نیز بروز می کند. اما در کنار جدی نگرفتن روان، مکانیزم عملکرد روان در لایه های وجودی و شکل تکامل یافتن آن هم در عدم توجه به آن دخیل است. چون در مراحل رشد مسایل فیزیکی و بقای مرتبط با مسایل جسمانی اولویت بیشتری دارند، روان که در لایه های زیرین در حال تکامل است همچنان پنهان باقی می ماند و معمولاً به دلیل ساختار اجتماعی و تعلیم و تربیت ناکامل همچنان به عنوان بعد مجهول انگاشته می شود.

س.ح
س.ح
3 سال قبل

آدمیان باید به بی خیالی و معصومیت پرندگان غبطه خورند…