دی داد

موقعیت:
/
/
پدیده ی فقر (139-010)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1398-03-25

پدیده ی فقر (139-010)

تفاوت بارزی بین نگاه شرقی به مسئله ی فقر و نگاه غربی به آن در طول تاریخ قابل مشاهده بوده است. در شرق فقر بعنوان یک پدیده ی برحق پذیرفته شده و جوری با آن تا شده است که گویا همیشه بوده و تا همیشه نیز خواهد بود. اما در غرب (بویژه از زمان رنسانس تاکنون) فقر چونان یک آفت و بیماری موقتی اجتماعی تلقی شده و تمام تلاش متفکران، مدیران و سیاستمداران این بوده است که این پدیده ی مذموم از سطح جامعه بشکل همیشگی پاک شود.

در اثر این دو نگاه متفاوت به این پدیده ی یکسان، ساز و کارهای مختلفی نیز برای پرداختن عملی به این موضوع اتخاذ شده است. در نگاه شرقی همه ی تلاش بر این بوده است که مداوما ارزش های نوع دوستانه و کمک به همنوع در بوق و کرنا شوند تا اینکه مردم خود بشکل دایمی دستگیر فقرا بوده و ته مانده ی جیب و یا سفره شان را نصیب ایشان کنند. تبلیغ ارزش های بشردوستانه و ثواب گرایانه اگرچه شرط لازم برای برچیدن بساط فقر است اما شرط کافی آن نمی تواند که باشد.

در نگاه غربی برای از بین بردن فقر جامعه بر آن است که نظامات تامین اجتماعی (Welfare) و مالیاتی پیشرفته ای را سامان دهد. صدالبته آن مدیر و یا سیاستمداری که به فکر تشکیل این قسم نهادها می افتد، در اثر همان منتالیته ی انسان گرایانه و کمک به همنوع این مهم را رقم می زند، اما صرفا در همان سطح خُرد و شخص محور وارد عمل نمی شود. او می داند که هر پدیده ی نامطلوبی معلول یک نظام نادرست بوده و حال می بایست که با اصلاح آن نظام بشکل سیستماتیک و از خلال همکاری دولت و ملت بیماری اجتماعی مورد نظر را حل و فصل نماید.

12319

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شهروز جانباز
شهروز جانباز
4 سال قبل

بحث جالبي است دي داد عزيز،
اين بحث شما را مي شود در يك جامعه مصنوعي مدلسازي كرد. بدين شكل:
جامعه اي متشكل از تعدادي عامل مي سازيم و ابتدا براي هر عامل يك بردار دوتايي در نظر مي گيريم كه مولفه اول موجودي و مولفه دوم بدهكاري باشد. حال چند اصل را وضع مي كنيم و آنها را تحت يادگيري قرار مي دهيم. اصلها مي توانند متنوع باشند، اما برخي قطعي هستند؛ مثلاً هر عامل به دنبال منفي نشدن جمع دو مولفه بردارش است. هر عامل با احتمالي مي تواند از مولفه اول بردار خودش به مولفه بردار عاملي كه ترازش منفي است اضافه كند و …
در فرم دوم تشكيل جامعه مصنوعي، همان قوانين را داريم، اما يك كف احتمالاتي مشخص قرار مي دهيم كه پديده افزودگي از مجموع مثبتها به مجموع منفي ها كاملا تصادفي نباشد (مصداق چارچوبه نظام مند).
به عقيده من پس از بارها اجرا كردن اين دو جوامع و يادگيري شاهد خواهيم بود كه متوسط افرادي كه تراز منفي دارند در جوامع نوع دوم از نوع اول كمترند.
اين نوع مدلسازي مي تواند گفته هاي شما را در بستر رياضيات و هوش مصنوعي تاييد كند.