دی داد

موقعیت:
/
/
نازی (049-010)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1397-10-19

نازی (049-010)

با پایان جنگ دوم جهانی در سال 1945، حزب نازی آلمان از بین رفت. نازی (یا به آن شکلی که در زبان آلمانی تلفظ می گردد، ناتسی) از دو بخش «نا» مخفف ناسیونال و «زی» مخفف سوسیالیسم ساخته شده است. از زمان فروپاشی این حزب سیاسی در آلمان بیش از هفتاد سال می گذرد.

این حزب بمدت 12 سال یعنی از سال 1933 لغایت سال 1945 بر آلمان حکومت کرد؛ یک حکوت فاشیستی. دوران حکومت این حزب بر آلمان یکی از تاریک ترین و مخوف ترین دوره های حیات سیاسی – اجتماعی آلمان است.

اگرچه در ابتدای امر این حزب توانست که از اقبال خوبی بین مردم آلمان برخوردار شود و در نتیجه ی آن سبب ساز تعداد زیادی دستاورد صنعتی در این کشور گردد، اما خسارات به بار آمده از سر جنگ جهانی دوم که مسبب اصلی آن دولت آلمان بود، کشور آلمان را بسیار بسیار عقب تر از آن چیزی که در ابتدا بود، قرار داد.

هدف از این نوشتار مرور تاریخ جنگ جهانی دوم نیست، بلکه هدف اشاره به محبوبیت این حزب در بین برخی از نوجوانان و جوانان ایرانی پس از گذشت دهه ها از زمان فروپاشی این حزب است. من در اینجا به چند مورد اصلی این تمایل و گروش خطا اشاره کرده و قصد دارم که یک آسیب شناسی مختصر در باب این موضوع داشته باشم.

الف) یکی از مهمترین دلیل گروش و تمایل پیدا کردن عده ای از جوانان ایرانی به این حزب مخوف، شخصیت کاریزماتیک آدولف هیتلر است. در این قضیه که او یک نابغه سیاسی و نظامی بوده است، کمتر کسی است که شکی به دل راه دهد. آدولف هیتلر توانسته بود که مردم آلمان در دهه ی 30 قرن گذشته را خام خود کند. مردم این کشور جزء فرهیخته ترین ملل اروپایی بودند، این مهم بدون نبوغ چشمگیر یک رهبر استثنایی تحقق پیدا نمی کرد. پس می توان نقش اصلی باور مردم آن دوره ی آلمان به حزب نازی را شخصیت هیتلر دانست. شخصیت این فرد همچنان برای عده ی کثیری از جوانان و حتی میانسالان و کهنسالان این کشور (کشور ما) جذاب است. گیاهخوار بودن، مجرد بودن، مخالفت با زندانی کردن حیوانات در باغ وحش ها، هنرمند بودن، خطیب بودن، تنها بودن و مقتدر بودن و کلی صفت دیگر از این شخصیت سبب ساز شده است که عده ای از جوانان ما خام این فرد شده و در نتیجه ی آن به اندیشه های نازیستی تمایل پیدا کنند.

ب) ایده ی نژاد آریایی که بیشتر همچون یک لطیفه ی تاریخی می ماند، سبب ساز شده است که عده ی زیادی از جوانان ما گمان کنند که حزب نازی آلمان طرفدار حقوق مردم آریایی بویژه مردم ایران بوده است! جوان ایرانی به خطا گمان می کند که آلمان ها بر این باور بوده اند که آریایی ها می بایست که از گزند تمامی تهدیدهای جهانی در امان باشند و اینکه رسالت جنگ آدولف هیتلر کمک به مردمان آریایی بوده است! همین خیال خام سبب شده است که مردم ایران از جهت آریایی بودن با حزب نازی آلمان احساس قرابت و نزدیکی شخصیتی و هویتی کرده و از رو جایی در نهاد خود احساس کنند که ارتش نازی آلمان ها بنوعی ارتش طرفدار ایران بوده است.

ج) انزوای ایران در دهه های گذشته و تحقیر این ملت در عرصه های جهانی، ایران کنونی را در وضعیت آلمان دهه ی 30 قرار داده است. پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان، این کشور متحمل سخت ترین تحقیرها از سمت دُوَل پیروز بود، وضعیتی که امروزه ایران کنونی درگیر آن است. پیشتر در نوشتار ناسیونالیسم افراطی نشان داده بودم که علت تمایل افراد به این خط فکری، احساس حقارتی است که از سر ملیت خود، دچار آن گشته اند. آنانی بر طبل توخالی ناسیونالیسم افراطی می کوبند که تحقیر شدگان از سر ملیت باشند. این تحقیر تحمیل شده بر مردمانِ سرزمین ما سبب گشته است که تمایلات افراطی به ناسیونالیسم در نهاد ایشان (بویژه جوانان) زبانه بکشد. هر نسلی نیاز به الگو دارد و این نسل جوانان بعلت فقدان الگوهای ملموس وطنی به خطا الگوی خود را در نوع افراطی این رویکرد جستار کرده و خروجی اش غش کردن به سمت یکی از بدنام ترین احزاب تاریخ سیاست جهان است.

د) قدرت و فتوحات لازم و ملزوم یکدیگر هستند. در طول تاریخ بشریت همواره قدرت محل اغوا و وسوسه ی انسان ها بوده است. کسی در قدرت آلمان نازی شکی ندارد. هیچ کشوری به تنهایی قادر به مقابله با آلمان دهه ی 30 نبود. قدرت آلمان نازی در حوزه های نظامی توان اغواگری فوق العاده ای برای جوان سرخورده ی ایرانی دارد. فتوحات آلمان در اروپا برای هر جوان طالب قدرتی مسحور کننده است و همین سبب می شود که بشکل کورکورانه پیرو چنین خط فکری منحطی گردد.

ه) دستاوردهای علمی، صنعتی و نظامی آلمان دلیل دیگری است که عده ای بخواهند از بابت آن شیفته ی آلمان نازی شوند. پیشرفت های علمی آلمان در دهه ی 30 و 40 بر کسی پوشیده نیست. اکثر جوایز نوبل در سال های پیش از جنگ، حین جنگ و حتی پس از جنگ به دانشمندان آلمانی رسیده است. دو جین از بهترین برندهای جهانی در عرصه های صنعتی بویژه صنایع خودرو در این دوره در آلمان پا گرفته اند. برای جوان ایرانی که شیفته ی پیشرفت در علم، فناوری و صنعت است؛ آلمان نازی به خطا به بتی مبدل می گردد که شیفته های متعددی پیدا می کند.

و) این پندار فراگیر که در حال حاضر اکثر کشورهایی که در آن سال ها مجموعه ی متفقین را تشکیل می دادند هم اکنون دشمن این آب و خاک هستند (فارغ از صحیح و یا غلط بودن این فرضیه) سبب ساز شده است که ایرانیان بیش از آنکه با کشورهای روسیه، انگلستان، فرانسه و یا آمریکا همذات پنداری کنند، شیفته ی آلمان نازی شوند. مکاتبات شاه ایران در دوره ی پهلوی اول با آدولف هیتلر و اِشغال ایران به دست متفقین نیز مزید بر علت شده است. جوان خام ایرانی از سر سهل اندیشی گمان می کند که متفقین دشمن ایران بوده اند و آلمان نیز دشمن متفقین، پس آلمان و ایران کشورهایی دوست و برادر بوده و اگر جنگ دوم به نفع آلمان به پایان می رسید، ایران گلستان می شد. اما جای سوال دارد زیرا کشوری که به مهمترین فلاسفه و دانشمندان زمان خود رحم نکرده و همگی شان را آواره نمود، آنگاه چطور قرار بود که به ملت ایران رحم کند؟! این ها سوال هایی هستند که باید از جوان خام ایرانی پرسیده شود.

ز) از آنجاییکه حزب نازی بطرز گزافی فریدریش نیچه فیلسوف شهیر آلمانی را امام و مقتدی خود نامیده و کتاب «چنین گفت زرتشت» بنوعی به کتاب مقدس ایشان مبدل گشته بود؛ نام زرتشت پیامبر ایرانی کافی است که تا عده ی زیادی از جوانان ما به خطا گمان کنند که حزب نازی در حال عمل کردن به آموزه های زرتشت بوده است. عده ای از جوانان ما عضو شبکه های مجازی مبلغ اندیشه ی نئونازیسم شده و صلیب شکسته بر دست خود حک می کنند. با این پندار پوچ که نازیسم یعنی عمل کردن به آموزه های پیامبر ایران باستان!

این چند دلیل به همراه دلایل دیگر جامعه شناختی و روانشناختی سبب شده است که عده ی زیادی از جوانان (حتی جوانان دانشگاهی) به سمت این خط فکری غش کنند. افراد افراطی و سرخورده ای که از سر ناآگاهی طالب از چاله درآمدن و به چاه افتادن هستند. مجموعه استدلال های ایشان نیز عمدتا حول تطهیر نازیسم و انکار جنایت های حادثه از آن می گذرد. ادعاهای نخ نمایی که بقول عوام مرغ پخته را نیز به خنده وا می دارد.

اکثر ایرانیانی که به حزب نازیسم آلمان ارادت دارند آنانی هستند که یا ناآگاه و نادان از جریانات سیاسی هستند (که این چنین طالب بازگشت به گذشته اند) و یا آنکه از برخی مشکلات تربیتی رنج می برند. بعنوان مثال اکثر پسران جاه طلبی که پدران ضعیف و از نظر روانی بی بنیه ای داشته اند، شیفته ی نازیسم می شوند.

در پایان اینکه می توان از نظر علمی ثابت کرد که عمده ی شیفتگان اندیشه ی نازیسم افرادی از نظر روانی بغایت ضعیف و بزدل بوده و گروش به این حزب خشن و جنایت پیشه برای ایشان جبران نداشته های هویتی است.

12200 – 12196

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها