دی داد

موقعیت:
/
/
مسئله ی کنترل در روان (268-009)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1397-01-01

مسئله ی کنترل در روان (268-009)

کنترل مقوله ی مهمی در زمینه ی سلامت روان است.  آنکس که از روان سالمی برخوردار است قاعدتا قادر خواهد بود که به طرز مطلوبی افکار، گفتار و رفتار خود را کنترل کند. کنترل داشتن بر جنبه های وجودی مان بدین معناست که قادریم اراده خود را به شکل صحیح و پسندیده ای در راستای رقم زدن آنچه که بر اساس مدل های فکریمان صحیح می انگاریم به کار ببندیم.

فرض کنید که شما از بوی بد دهان مخاطب خود در حال رنج بردن هستید، اما در عین حال می‌دانید که این عزیز از نوع خاصی بیماری دهان و دندان در رنج است. از یک طرف بر اساس اصل همذات پنداری می دانید که اشاره کردن به این موضوع رفتار درستی نبوده و اخلاق حکم می‌کند که در این باره سکوت کنید. از طرف دیگر بخش غریزی شما می طلبد که به این محرک ناخوشایند پاسخ داده و مثلا جلوی بینی خود را با دستمال بگیرید و یا اینکه با گفتار و رفتار خود فرد مزبور را از نزدیک خود به فاصله ی دورتری برانید.

همانطور که در بالا اشاره شد، کنترل ارتباط مستقیمی با مسئله ی اراده دارد. ما اراده ی خود را در راستای کدام یک از نیروی های درونی خود به کار خواهیم انداخت؟! غریزه و یا وجدان؟! فرض کنید که شما انتخاب میکنید که به راه اخلاقی (وجدانی) قدم گذاشته و اشاره ای به این مسئله نداشته باشید. شما در مقابل مخاطب خود ایستاده‌اید و اگرچه از بوی بد نفس وی رنج می برید اما به فعلِ غریزیِ پسِ ذهنتان تمکین نمی کنید. شما بر خود کنترل دارید زیرا که قادر هستید کاری را رقم بزنید که فکر می کنید کاری درست تر است.

حال در عده ای از افراد که مبتلا به تفکرات وسواسی هستند این موقعیت استرس زا شرایطی را مهیا می کند که آن ها به هجمه ی تفکرات تکرار شدنی و دردآور دچار شوند. مثلا فرد تصور می‌کند که کنترل خود را از دست داده و در حال مسخره کردن مخاطب بویناک خود است. یا حتی شرایط از این وضعیت وخیم تر بوده و در حال ناسزا گفتن به وی است و یا خیلی خیلی بدتر اینکه او را به خاطر این مشکل فیزیکی به باد کتک گرفته و در حال شکنجه دادن وی است.

این تفکرات وسواسیِ غیرقابل کنترل این پندار غلط را نزد فرد وسواسی به وجود می آورند که گمان کند به خاطر نداشتن کنترل بر افکار به زودی کنترل بر گفتار و رفتارش را نیز از دست داده و عن قریب است که آن خیال های ناشایست را عملی کند. این تفکرات استرس‌زا شرایطی را رقم می‌زنند که فردِ وسواسی نگران از دست دادن کنترل ذاتی خود گردد و از سر این نگرانی یا به اعمالی تشریفاتی و قالبی پناه برد و یا اینکه دچار حملات اضطرابی و یا ترس و هول گردد.

همانطور که در بالا اشاره شد، کنترل ارتباط تنگاتنگی با اراده و در نتیجه ی آن بقاء ما دارد. اگر به هر دلیلی مثلاً آسیب‌های مغزی و یا مصرف الکل، مواد محرک، مخدر و یا روانگردان؛ شخص کنترل بر خویشتن را از کف دهد، با تهدیدهای جدی بقاء مواجه خواهد شد. فرض کنید که مخاطب بویناک شما رئیس تان و یا یکی از بستگان مهم شما باشد. اگر شما (نوعی) بخاطر بوی نفس وی، او را مورد ضرب و شتم فیزیکی قرار دهید، چه آینده ای در انتظار شما خواهد بود؟! فکر به این مسئله یک فکر اضطراب آور است.

من در پاراگراف های قبلی به یک نکته ی کلیدی اشاره کردم و آن هم تفاوت بین مسئله ی «فکر» و «سخن و عمل» است. فکر ذاتا با سخن و یا عمل توفیر دارد. فکر از آن دست مقولات غیرفیزیکی (منظور جسمانیت آن است و نه اساس آن که کاملا فیزیکی است) می باشد که برای تبدیل شدن به سخن و یا عمل می بایست از کانال اراده عبور کند. اگرچه افکار غیرارادی ما تا حد بسیار زیادی غیرقابل کنترل هستند اما درصد بالایی از سخنان و رفتار ما مسایلی ارادی هستند.

این امکان ندارد که ما در اثر مواجهه با پدیده ای که ما را بطرز جنون آمیزی عصبانی نکند، کنترل خود را از دست دهیم. این محتمل است که یک انسان بشکلِ روانی سالم در مقابل یک تعرض فیزیکی زننده بسیار خشمگین شده و در اثر خشم از خود رفتارهای تکانه ای بروز دهد، رفتارهایی که گویا اراده ای بر آن ها ندارد. اما این خیلی بعید است که ما در مقابل آنچه که یک تعرض فیزیکی مستقیم نیست، مایل باشیم که بشکل جنون آمیزی از کوره به در شویم.

پس من در اینجا قایلم که خط ممیزه ای بین فکر و رفتار (مشتمل بر رفتارهای کلامی و غیرکلامی) ترسیم کنم که خروجی اش در ادامه ی این مطلب راهگشا خواهد بود. افراد مبتلا به وسواس از آنجاییکه گویا اراده ای بر محتوی افکار ناخوشایند خود ندارند، شدیدا از سر تفکر به نداشتن اراده بر اعمال خود نیز در رنج هستند. در اینجا من قصد دارم که بمدد روش های CBT (شناختی – رفتاری) راهکاری را برای رهایی جُستن از این وسواس های مرتبط با از دست دادن کنترل پیشنهاد کنم:

فرد بهتر است که بشکل روزانه مثلا دقایقی در ابتدای روز بر اراده ی خود در راستای کنترل گفتار و رفتارش کار کند. این مشق کردن های اراده بشکل تمرین های روزانه در گذر زمان این پندار پوچ نزد فرد را کمرنگ خواهند کرد که او اراده ای بر تمامیت وجودی خود ندارد.

اگر کسی دچار این فکر گردد که در حال حاضر ممکن است که علیه عزیزان خود خشونتی را رقم بزند، کافی است که نشسته و مشاهده کند که چنین خشونتی رقم نمی خورد. این همان تکنیک مشاهده ی محتوی آگاهی بدون هر گونه تلاشی در راستای مقاومت کردن علیه آن است.

یک تمرین دیگر در رابطه با پرورش اراده، مسئله ی اراده کردن در راستای کنترل جنبه ی دیگری از زندگی است. اگر کسی تلاش کند که سکوت کند (مثلا دچار تفکرات بلند بلند با خود نشود)، نفسِ کنترل بر کلام در برهه های گوناگون، خود را چونان یک آرامش خاطر در راستای کنترل گفتار و کردارهای دیگر نیز متجلی خواهد ساخت.

روش آخر نیز دوباره اراده کردن در راستای انجام ندادن آن دست چیزهایی است که تمایل به انجامشان داریم. آنکس که می تواند جلوی تکانه های خود بشکل لحظه ای بایستد، این توانایی را خواهد داشت که حس کنترل بر خویشتن را افزایش دهد. بعنوان مثال اگر کسی در درازمدت عادت کرده باشد که در مقابل احساس خارش در پوست صورت خود بلافاصله موضع مربوطه را بخاراند، ایستادن در مقابل این نیاز، تا حد زیادی کمک رسان به داشتن احساس کنترل بر خویشتن خواهد بود.

همچنین حس کنترل با تلقین ارتباط مستقیمی دارد. اگر فرد در اثر مواجهه با تجربیاتی قرار بگیرد که در آن ها بتواند به درستی بر اعمال خود کنترل داشته باشد، آنگاه در درازمدت خواهد دید که اعتمادش به اینکه از این توانایی برخوردار است، بیشتر خواهد شد. بعبارت دیگر فرد می بایست به این باور نایل آید که بر خود دارای حس کنترل است. اگر بطور دایمی فرد به این احساس کنترل داشتن بر خویشتن نزد خود اعتراف کند (مثلا در مواقع موفقیت در کنترل خویشتن) آنگاه شاهد خواهد بود که این باور در وی تقویت گردد که او نیز همچون سایرین و حتی همچون گذشته ی خود، بخوبی قادر به کنترل نمودن تکانه های خویش است.

از نظر علمی به استثنای آن قسم تکانه هایی که بقای ما در گرو آنهاست و ذهن ناهوشیار ما بر آن ها تسلط دارد، باقی موارد تماما از خلال اراده ی خود ما رقم خواهند خورد. این امکان ندارد که کسی بدون اراده (در شرایط عادی و بدون حضور تیک های جدی) دست به سرقت مسلحانه از جواهرفروشی بزند؛ پس این ترس از عدم کنترل بیشتر نوعی وسواس قابل درمان است. و دِگر پایان…

دی‌داد

12080 – 12076

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها