دی داد

موقعیت:
/
/
فرگشتِ آگاهی (047-009)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1396-03-21

فرگشتِ آگاهی (047-009)

مغز چیزی نیست، جز یک ارگان. آنچه منتهی به تکامل این ارگان در خلال دوره ها گشته است، مسئله ی حیات آدمی و حفظ بقاء این گونه بوده است. از این رو این دور از ذهن نیست که این ارگان تماما در خدمت حفظ بقاء آدمی در تنازعات این-جهانی باشد. نکته ی جالب توجه اینکه فرآیند تفکر نیز بمدد همین عضو حیاتی رقم می خورد پس این جای تعجب ندارد که مغز ما ناخواسته ملاحظات بقاء را بر تمامی تفکرات اعمال کرده و گاه و بیگاه بجای دغدغه ی حقیقت، دغدغه ی مصلحت و بقاء داشته باشد.

اگر روان را یکی از خصلت های مغز بدانیم، روانمندی این ارگان نیز تماما برای زنده ماندن این گونه طراحی شده است. روان مقوله ای تجربی است و در گذر زمان نزد فرد ساخته و پرداخته می گردد. پس با عنایت به تمامی موارد فوق، مغز آدمی، ذهن آدمی و روان آدمی (که توامان می توان آن ها را سه پایه ی آگاهی آدمی دانست) همه دغدغه ی بقاء دارند و اینجا چیزی به اسم دغدغه ی حقیقت برایشان موضوعیت جدی ندارد.

اما همانطور که در بالا ذکر شد، تفکری که می بایست رقم خورد تا خروجی اش مسئله ی حقیقت باشد، قرار است که بتوسط همین ائتلاف خودخواه رقم بخورد و اینجاست که ما متوجه می شویم، رسیدن به نظری در هر باب، فارغ از ملاحظات شخصی بقاء، تا به چه حد کار سختی است. در مثلث آگاهی فوق بگمان من مهمترین اقنوم همان مسئله ی ذهن است. شاید در مقایسه با جسم فیزیکی مغز و یا طبیعت تجربی روان، ذهن مسئله ی متعالی تری باشد.

پس در این مجموعه گویا تنها لایه ی ذهن است که ملاحظات حقیقت داشته و درگیری آنچنانی با بحث بقاء ندارد. مغز ما جوری تکامل یافته است که در لحظات بحرانی مرگ و زندگی، دغدغه ی حق و حقیقت نداشته و صرفا به فکر جنگ و گریز باشد زیرا این تنها چیزی است که بقاء آن را بشکل حداکثری تضمین می کند. دراین احوالات است که بخش روان بیشترین درگیری را داشته و با تورش (جهت) دادن به ذهن آن را در خدمت خود می گیرد. پس اگر روانی در کار نباشد (عملا لایه ای که تجربی است و علت اصلی حضورش بقای جسم است) آنگاه گویا ذهن فارغ از دغدغه های جنگ و گریز می تواند به یک تفکر شفاف در راستای نیل به حقیقت دست یابد.

اگر ما بتوانیم که مجموعه ی آگاهی آدمی (مغز – ذهن – روان) را برای موجوداتی انسان نما و هوشمند شبیه سازی کنیم، این موجودات دیگر دغدغه ی بقای مادی همچون آدمیان را نداشته و می توانند بر یک بستر سخت (شبه مغز) به تولید فکر (حرکات صرفا ذهنی) بپردازند. همچنین امید آن می رود که این قسم موجودات هوشمند کمتر دچار تضادهای فکری با یکدیگر گردند زیرا که بدون لایه ی روان، تورش نامطلوب در ذهن ایشان ایجاد نمی گردد.

اگرچه آن ها بمدد آگاهی و یا همان اراده ی حاصل از خودآگاهی لزوما در موقعیت های مشابه تصمیم های یکسان نمی گیرند (زیرا آگاهی با نوعی توانایی انتخاب توام بوده و در طیف تصمیم گیری می تواند منتهی به خروجی های متفاوت گردد) اما تصمیم ها همگی قابل تحویل به یکدیگر بوده و می توان آن ها را در یک راستا دانست، دقیقا شبیه به رفتارهایی که از مردمان متمدنِ مترقی ترین کشورهای اروپایی در تصمیمات جمعی شان سر زده که شاهدیم از همگرایی مطلوبی برخوردار است.

11830 – 11829

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها