خیلی پیش می آید که افراد از واژه ی استراتژی بهره بگیرند بدون آنکه بدانند این واژه حقیقتا به چه معناست. این واژه را در فارسی به راهبرد ترجمه کرده اند. پس در اینجا برای روشن شدن مطلب ذکر مثالی راهگشا می نماید.
سوسک حمام که عمدتا به رنگ سیاه است، شب ها پناهگاه خود را ترک می کند. این یک حرکت راهبردی است. رنگ سیاه تن وی با تاریکی محیط جمع شده و خروجی اش استتار موفقیت آمیز این حشره در برهه هایی است که برای تغذیه این طرف و آن طرف می رود. این موجود کریه موجود آسیب پذیری است، از اینرو در مناطقی بسیار تنگ و دور از دسترس خود را مخفی می کند که دست شکارچی براحتی به آن نمی رسد.
این نیز دوباره یک حرکت راهبردی است. این فسیل زنده به درستی خود را با محیط جمع می زند و بنحوی از محیط بهره می گیرد که محیط جبران کننده ی ضعف هایش باشد. پس هر زمان که ما خود را مستقلا تحلیل نکرده و بخواهیم که ضعف ها و توانمندی های خود را در بستر فرصت ها و تهدیدهای محیط مورد مطالعه قرار دهیم، عملا ملاحظات استراتژیک داشته ایم.
اگرچه این دست استراتژی ها هدایای تکامل به این موجود رقت انگیز است، اما تعمق در آن ها می تواند درس های زیادی برای ما آدمیان داشته باشد. سوسک ملاحظات استراتژیک آگاهانه ندارد، اما آدمی بجهت آگاهی خود می تواند این دست مسایل را برای خود آگاهانه رقم بزند.
استراتژی و یا بهتر است بگویم تفکر استراتژیک عملا یک تفکر تحلیلی است. تفکری است که در آن ما خود را نه منحصرا بل چونان جزیی از یک کل متصور شده و در تلاشیم بنحوی خود را در این کل تعریف کنیم که برآیندمان بهترین شرایط برای بقاء مان باشد و این مهم محقق نمی شود جز با گرفتن فیدبک دایمی از محیط و بازآفرینی خود بر اساس آن داده ها…
11817
نگاه فلسفی به مسائل کار و کسب رو دوست دارم. باعث فهم بهتر و عمیق تر مطلب میشه. با تشکر