دی داد

موقعیت:
/
/
اشک (219-008)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1396-01-01

اشک (219-008)

برخی شب ها به پهنای صورت اشک می ریزم و به وزن قطراتِ اشک ریخته از سنگینی روح من کاسته می شود، اگرچه این اقیانوس را نمی توان با قطره چکان خالی کرد.

بالشم خیس می شود، چشمانم قرمز و متورم شده و جریان اشک به درون منفذ گوش هایم نیز وارد می شود، گویا که وجودم می خواهد حتی مسیرهای شنوایی خود را نیز بروبد تا صدای هق هق آرامم، بهتر به خورد جانم رود.

در آن تاریکی ها  به تصاویر گونه گونی در پشت پلک های بسته ام خیره می شوم، پلک هایی که از غم بر هم می فشارمشان. تصاویری از کودکی، از نوجوانی، از جوانی، از تمامی روزهای گذشته، از تمامی افراد حاضر و غایب…

در بعضی از این تصاویر در حال دویدنم، در بعضی از مرکب جا مانده و به مقصد نمی رسم و در بعضی نیز مرا هل می دهند و من اشک ریزان از پشت افتاده و سرم به زمین اصابت می کند.

به غریبه ها فکر می کنم، آن هایی که حتی نمی شناسمشان! به آن هایی که بستری برای گریستن ندارند و احتمالا سرپا گریه می کنند و حتی خودشان نیز اشک هایشان را به یاد نخواهند آورد.

من حتی برای تخیلاتم نیز اشک می ریزم زیرا که معمولا زودتر از انتظارم به واقعیت مبدل می گردند.

قصه ی اشک های من شنیدنی است. من در این لحظات ویژه با آدمی هم سرنوشت می شوم. گویا بشر همواره می گریسته است. گویا از این اشک های دویست هزار ساله ی همگان رودی جاری است که سدها را می شکند و کشتی ها را به حرکت می اندازد.

من اینگونه به اشک هایم می نگرم. با همان چشمی که اشک می ریزم به اشکم می نگرم: می نگرم که اشک، آب و پارویی است که قایقم را از گل اطرافم بیرون می کشد…

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
س.ح
س.ح
7 سال قبل

این است ادبیات فاخر. احسنت به شما

فرداد
فرداد
7 سال قبل

گاه از خود ميپرسم و ميجويم ماخذ اشكهايم را
آيا از كوه احساساتم سرچشمه ميگيرند يا از اعماق وجودم
از قله هاي موفقيتم جاري ميشوند يا از چاه گناهانم اگر بتوان آنها را اينچنين ناميد
وقتي سرانجام در اين جستجو گم ميشوم فرياد برمي آورم حق حقي آهسته در گوشيم ترنم وار
با صداي كودكي معصوم
ابتداي خلقتم را ياد من مي آورد شيرين
لذت دم دم دم و بازم دم و آنگاه بازم دم
لحظه گريان من خندان مأمم
آه
هيچ جايي همچوآغوش نوازش هاي مادر نيست
سينه بر لبهاي من دارد چو آرامش
من صداي قلب او را با چه چيزي تاخت خواهم زد
يا بجاي آن تنفس هاي آهنگين
من كدامين نغمه شورآفرين را جاگزين خواهم؟
كاش عمرم را فقط در آن دو سال اولين مصروف ميكردم

دی داد
7 سال قبل
پاسخ به  فرداد

بر ما شاهکاری عرضه کرده ای.

کاش می توانستم که پاسخی درخور ارایه کنم.

کاش می توانستم…