دی داد

موقعیت:
/
/
بهترین همواره یکی است… (015-001)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1395-12-25

بهترین همواره یکی است… (015-001)

(در باب “سهم بیشتر از همه-چیز” و “ایده ی مطلق بهترین”)

در فلسفه ی روابط بنیادین، خواست هستی یکی است. خواست کل همه-چیزِ تنها-چیز یکی است. چنین خواست یگانه ای بهترین چیز را برای تمامی اجزا این کل جهانشمول بهمراه خواهد داشت. این بدان معناست که تمام آن چیزی که بر ما حادث می گردد، برای ما بهترینِ ممکن است.

بعضا سوال از آینده می شود، پاسخ همیشگی به این سوال این است که آینده ای وجود ندارد. قبلا در هستی شناسی فلسفیِ زمان، اثبات شد که زمان عملا ما به ازای ذهنی کوچکترین حرکت قابل ادراک برای آدمی (یک کوانتوم حرکتی) می باشد. از این جهت تنها شکلی از زمان که می توان در آن حرکت داشت، واقعی خواهد بود. از اینرو فقط زمان حال واقعی خواهد بود.

کُلِّ همه-چیزِ تنها-چیز در حال به کل هستی آگاه است و قوانین هستی که منطقی بودن آن ها ماحصل عدل چنین همه-چیزی است، در راستای اعطای بهترین به هر جزیی عمل خواهند کرد {نکته: عدل هستی متاخر توانایی کل است نه بالعکس آن، چون در آنصورت کل عادل دیگر توانا نیست، چون اسیر عدالت خویش است}.

بهترین چیز بشکل صوری یک چیز است. از اینرو تصور دو بهترین چیز بشکل صوری محال است. چون اگر بهترین چیز دو تا باشد بایستی صورا از یک جنس باشند و اگر دو چیز از یک جنس باشند که بشکل هوهویت یکی در نظر گرفته شوند در یکدیگر ادغام شده و دوباره یکی خواهند شد، بالنتیجه بهترین چیز یکی است.

هستی که در اینجا مراد همان کل است، conscious است. یک هستی خودآگاه نسبت به بهترین آگاه است و تحقق چنین بهترینی را دنبال می کند. نتیجتا هرآنچه بر فرد واقع می گردد، در هر کوانتوم حرکتی با ملاحظات ظرف مکانی آن و سایر ویژگی های چنین فردی بهترین است.

سوالی که ممکن است به ذهن خوانندگان رجوع کند این است که اگر خواست این بهترین یکی است، پس چرا در افراد مختلف بشکل متفاوت عمل می کند. پاسخ این پرسش در داستان “موهبتی در لباس مبدل” بشکل تلویحی داده شده است. انسانها بمدد داشتن اراده، پدیدارهایی کاملا متفاوت از یکدیگر هستند. انسانها بتوسط اراده در یک موقعیت ثابت می توانند n پاسخ و واکنش مختلف را از خود نشان دهند. عنصر اراده، عنصری است که بوجود آورنده ی یک حالت “این-نه-آنی” محض بین هر دو قلم جنسی می گردد که در ظاهر این همان هستند.

بدین معنا که اگر عنصر اراده به هر دو ابژه ی این-همانی اضافه گردد، آن دو عنصر، دیگر این-همان نبوده بلکه این-نه-آن می شوند. این خصیصه ی پارادوکسیکالِ مفهوم اراده است که اگرچه ذاتا و ماهیتا جهانشمول است ولی اگر به هر دو چیز یکسانی اضافه گردد با آنکه یکی است، سبب بوجود آمدن قلب و دگرگونی در دو مفهوم یکسان خواهد شد.

از آنجاییکه انسان ها به سبب اراده داشتن این-نه-آن می شوند، لطف (خواست) کل برای آن ها متفاوت می گردد. در هر کوانتوم حرکتی، تنها یک بهترین برای هر جزء می توان متصور بود. انسان از این بهترین خبر ندارد. انسان معمولا قادر به تشخیص صد درصدی چنین بهترینی برای خود در هر برهه (کوانتوم حرکتی) زندگی خود نیست. چنین بهترینی در کل به ما داده خواهد شد، اما انسان از تخیل نسبت به چنین ایده ای دست نکشیده و حدس هایی نسبت به این ایده ی مطلق بهترین خواهد داشت. خواست کل برای هر جز را در اینجا “ایده ی مطلق بهترین” می نامیم.

انسان در هر کوانتوم حرکتی خود بعنوان بخشی از هستی خود که در حال تغییر است، توانایی تفکر کردن داراست. در این تفکر، با توجه به انباشت های روانشناختی قبلی خود و یا اصطلاحا تجربه های پیشین خود اقدام به گمانه زنی هایی نسبت به چنین ایده ی مطلق بهترینی می کند. چنین گمانه زنی هایی یا از روی تجربه (شناخت و کشف روند پدیدارها با تجربه ی این روندها) و یا احتمالا تصادف، معمولا با خود ایده ی مطلق بهترین یکی شده و چنین یکی شدنی این حس را در فرد ایجاد می کند که هستی در حال تبعیت از تصورات و افکار فرد است. قطعا در چنین حالتی تقدم با خواست هستی و تاخر با تصورات ماست.

البته نوع دیگری از این انطباق نیز موثر است که برای اشتباه نگرفتن این دو مهم با یکدیگر، آن ها را با نام های “انطباق تصادفی” برای مورد اول و “ماحصل اخلاقی” برای مورد ذیل خواهیم نامید. ادعا شده است که هستی چونان غول چراغ جادو برآورنده ی تمامی نیازهای درونی و خواهش های باطنی ماست تا جاییکه درخواست ما، اجابت و دریافت (نه بلادرنگ اما) زمانبر آن را ایجاب می کند. در این مورد و ادعای چنین کیهان (هستی) اجابت کننده ای طبق قانون جاذبه که در آن هر دو چیز شکلِ همی به هم جذب می گردند، فلسفه ی روابط بنیادین بتوسط نظریه ی ایده ی مطلق بهترین خود، پاسخ زیر را دارای وجاهت بیشتری می داند.

در “نظریه ی انطباق تصادفی” گفته شد که خواست هستی برای ما بهترین است (حتی اگر در نظر ما بد باشد) و این بهترین به ما بهرحال داده می شود، بعضا انسان ها تجربیاتی داشته که بمدد آن ها گمانه زنی هایی نسبت به چنین بهترینی انجام داده و در برخی موارد بشکل تصادفی، انطباقی حاصل می گردد. علت تفاوت این بهترین ها، هم برای افراد مختلف و همچنین برای یک فرد در ظرف های مکانی گوناگون، مقوله ی ماهیت متفاوت ما از یکدیگر بمدد اراده و همچنین گسترش و یا تحقیر روح ما (حجم لایه ی روح) می باشد که مبین سهم ما از کل می باشد.

در حالت دوم که “نظریه ی ماحصل اخلاقی” نامیده می شود، فکر کردن عملی اخلاقی معرفی می گردد {نکته: همانطور که قبلا در کتاب اخلاق روابط بنیادین اشاره شد، تفکرات نوع II و نوع III تفکراتی اخلاقی هستند که بموجب آن ها روح گسترش می یابد، البته این ملاحظه نمی بایست فراموش شود که موضوعات تفکر ما همگی می بایست در راستای خواست فطرت باشند در غیر اینصورت غیراخلاقی بوده و قاعدتا نتیجه ی عکس خواهند داشت}.

بمدد تفکرات اخلاقی، روح گسترش می یابد و گسترش روح برخوردار بودن از سهم بیشتر هستی را بوجود می آورد. برخوردار بودن از چنین سهمی یعنی برخوردار بودن از همه ی خوبی های هستی بشکل بیشتر و این معمولا بشکل ماحصل اخلاقی تقریبا در راستای تمامی تفکرات و تخیلات ما برای بهبود اوضاع است. نظریه ی ماحصل اخلاقی با انتقاد از قانون جاذبه ی عرفانیِ حاضر اعلام می کند که در حالت دوم نیز انجام عمل اخلاقی تفکر است که گسترش روح را ایجاب کرده و گسترش روح همانا بهره مند شدن از بهترین های هستی بشکل بیشتر است که این خود نهایتا منجر به بوجود آمدن تفکر موهومی برخی فیلسوف نماها گشته است بر این اساس که فکر ما همجنس خود را جذب کرده و آن را عینیت می بخشد!!!

ما می دانیم که اذهان ما صرفا از طریق جسم ما جسم می شوند و ما هرگز نمی توانیم بدون حایل جسمِ خودمان، ذهنمان را جسمیت ببخشیم. بدین ترتیب می توان گزاره ی زیر را استنتاج کرد:

تجسد ذهن از طریق جسم صورت می پذیرد.

در جمع بندی این مطلب، اشاره به این نکته ها دوباره الزامی بنظر می رسد:ب

یک) بهترین یکی است (ایده ی مطلق بهترین)

دو) حدس هایی در رابطه با این ایده ی بهترین مبتنی بر تجربیات ما ممکن است. پس در صورت بروز بهترین و داده شدن آن به ما (که رسالت هستی است)، انطباق هایی تصادفی نیز محتمل الوقوع هستند که در این حالت، تقدم با ایده ی مطلق بهترین است و نه تصورات ما (نظریه ی انطباق تصادفی)

3) در برخی موارد هم عمل تفکر ما که عملی اخلاقی است منجر به گسترش روح گشته که چنین گسترشی قاعدتا و بالضروره انتفاع بیشتر فرد را ایجاب می کند و چنین بهره مندی هایی با شرایط سوژه و خواست های او برای خودش معمولا همنواست، زیرا از آنجاییکه همه ی چیزهای خوب از یک جنس هستند.

در جمع بندی، ذکر مثال هایی از هر کدام از نظریه های دوگانه ی مزبور در حوزه ی معجزه و اجابت دعا (دعا و استجابت) الزامی بنظر می رسد:

یک) “همه-چیز” بهترین را برای فردی در یک برهه ی خاص “رسیدن به اتوبوس” می داند. فرد نیز چنین حدسی را از میان حدس های مختلف می زند و تصادفا نظر و حدس فرد با خواستِ همه-چیز برای آن فرد خاص همنوا شده و فرد تصور می کند که دعای او (حدس او نسبت به این موقعیت و نتیجه ی آن) مستجاب شده است. افراد معمولا حدس های خود نسبت به امور و انجام پذیرفتن آن ها را معجزه می پندارند، درصورتیکه بدون حدس آن ها هم بهترین (رسیدن به اتوبوس در این مثال خاص) به آن ها داده می شود. البته لازم به ذکر است که این ها همگی “در حال” هستند و کل در آینده چیزی را برای کسی در نظر ندارد، از آنجاییکه آینده ای وجود ندارد.

دو) فرد به ثروتمند شدن فکر می کند و این فکر در صورت اخلاقی بودن، روح را گسترش می دهد و گسترش روح ایجاب می کند که آن فرد سهم بیشتری از همه چیز داشته باشد و بهره مند بودن از این همه چیز باعث می گردد که فرد مثلا دوست جدیدی داشته باشد (مبتنی بر ایده ی مطلق بهترین) و این دوستی باعث رسیدنِ آن فرد به پول خواهد شد و فرد بدین ترتیب احساس می کند که فکر او برای پولدار شدن است که تحقق یافته است!!!

{نکته: در مذهب بودا بصورت کارما توضیحاتی در رابطه با ایده ی مطلق بهترین و سهم ما از همه چیز توضیحاتی داده شده که عارفانه است و نه فلسفی}

در پایان ذکر این مطلب ضروری است، مادامیکه نتوانیم بر روی دستگاه فلسفی ساز و کار و مکانیسمی منطقی از چیزی ارایه دهیم، مبتنی بر منطق نظری ادعاها همگی باطل بوده و نمی توان بر آن ها تکیه کرد. هرگز نباید فراموش کرد که “پاسخ مهم نیست. این راه حل است که همواره مهم است.”

تاریخ نگارش: سال 89

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پوریا حقیقی
پوریا حقیقی
4 سال قبل

منظور از روح یا لایه روحی در این مقاله چیست؟