دی داد

موقعیت:
/
/
بال های رفاه (174-008)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1395-12-01

بال های رفاه (174-008)

زندگیِ پر از خوشبختی، آن چیزی که خیلی از ما آدمیان به دنبال آن هستیم، آن قسمی از بودن که شاید بتوان آن را خوشبختی بی حد و حصر نامید؛ تماما از آن وضعیتی که من آن را وضع تکاملی بشر می نامم، به دور است. آدمی در جهان از همه طرف بتوسط تیغ های درد، رنج و غم احاطه شده و همین تیغ های پر شاخ بوده اند که راه درست از نادرست را در مقابل چشمان وی هویدا ساخته اند.

این جهانِ تیغ تیغی ظرف تکامل گونه ی آدمی بوده و زیستن در چنین خارستانی آدمی را مجهز به امکاناتی در راستای همزیستی با تیغ ها نموده است. این شرایط مسببِ نایل آمدن آدمی به ظرفیت هایی برای حفظ بقا شده و ما همگی وامدار چنین تباری در جاده ی تکامل خود هستیم. حذف شدن همه تیغ ها به یکباره آدمی را به سمت احساس تهی بودن می کشاند.

دقیقا همانند یک دانشمند پراستعداد که مجبور شود بعنوان مربی مهدکودک به کودکان آواز یاد دهد. آموزش آواز به کودکان چیز بدی نیست، اما در این شرایط، دو جین استعداد درخشان چنین دانشمندی بلااستفاده مانده و او در این سرای کودکان زمینه ای برای بروز دادن استعدادهای خود نمی یابد. انسان در خوشبختی بی حد و حصر احساس همین دانشمند تبعیدی را دارد. او ظرفیت هایی دارد که می بایست آن ها را بروز دهد اما متاسفانه بستری برای این مسئله پیدا نمی کند.

من در این نوشتار قصد ندارم که درد، رنج و غم بستره ی هستی را ستایش کنم. قصد من از این سخنان اشاره به خوشبختی خواهی افراطی برخی از ما آدمیان این بستره ی خاکی است. سطح وضع بشری و سطح خوشبختی بی حد و حصر همنهشتی چندانی با هم ندارند و این از آن جهت است که گونه ی آدمی در خوشبختی به تکامل نرسیده است. تکامل ما نتیجه ی آن چیزی است که شاید بتوان آن را بدبختی منتج از “بودن-در-جهان” دانست.

شاید پاسخ به پرسش “چرا ما آدمیان پرواز نمی کنیم؟” تا حدودی نامرتبط به این مسئله بنظر آید اما من شباهتی بنیادین بین آن ها مشاهده می کنم. رویش دو بال برای آدمی آنچنان هزینه ای برای فرآیند تکاملی اش دربرداشته است که طبیعت کلا بی خیال آن مسیر تکاملی گشته است. اگرچه داشتن بال با عقل نچندان فراگیر ما احتمالا بهتر به حفظ بقای ما کمک می کرده است اما در عمل چنین چیزی نمی توانسته که مسیر مناسبی برای تغییر باشد.

خوشبختی طلبی بی حد و حصر نیز تا حدی شبیه به ایده ی داشتن بال است. ما از جایی از اندرون تاریک خود گمان می کنیم که رفاه بی حد و حصر عاملی برای حفظ بهتر بقای گونه ی ماست اما غافل از آن هستیم که زیستن در یک رفاه مطلق چگونه در طولانی مدت کُشنده ی تمامی ظرفیت های وجودی ما خواهد شد.

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها