دی داد

موقعیت:
/
/
نهایتِ نهایت ها (بهشت دی داد) (125-008)
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1395-08-20

نهایتِ نهایت ها (بهشت دی داد) (125-008)

یکی از ایجابات نظریه ی ریاضیات طبیعی، بحث مرگ بینهایت هاست. بینهایتی در کار نیست و “هیچ” بشکل کاملا خود-انگیخته موجود بوده و به چیز مبدل می گردد. علت وجود خودبخودی هیچ از آن جهت است که این وجود بسیار بسیار بسیار ساده است. عملا یک چیز بسیار بسیار بسیار ساده (هیچ فیزیکی و یا همان صفر) برای بودن خود به دلیل نیاز ندارد. دلیل عمدتا در پس وجود چیزهای پیچیده است. فقط وجود چیزهای پیچیده به دلیل نیاز دارد اما چیزهای بسیار ساده از داشتن دلیل برای وجود داشتنِ خود بی نیاز هستند.

پس صفر، نقطه، مجموعه ی تهی و یا همان هیچ فیزیکی (ناچیز) که عملا هیچِ هیچ هم نیست، بشکل خودانگیخته و بی علت موجود است؛ اما وجود یک، خط، مجموعه ی توان مجموعه ی تهی (مجموعه ی غیرتهی) و یا همان چیز فیزیکی که عملا دیگر چیز است، به علت نیاز دارد و همانطور که پیشتر در نظریه اشاره شده بود، این علت چیزی جز همان حرکت نیست.

اگر حرکت ممکن باشد، پس دیگر بینهایتی در کار نبوده و “هیچِ فیزیکی” در اثر حرکت به “چیز فیزیکی” مبدل می گردد. در این نوشتار تلاش دارم که قسمی آشتی بین این نظریه از خود و نظریه ی مِهبانگ برقرار کنم. جهان پس از انفجاری سترگ حادث شده است. این لُب مطلب نظریه ی Big Bang است. اما ما این انفجار را مستقیما مشاهده نکرده ایم، پس چگونه می توان پذیرش آن را توجیه کرد؟!

مشاهدات هابل، فیزیکدان آمریکایی، اثبات می کنند که جهان در حال انبساط است. اگر جهان در محور زمان در حال انبساط باشد، پس در صورت بازگشتن به عقب، جهان منقبض و کوچکتر خواهد شد. این انقباض تا جایی ادامه خواهد یافت که گویا انرژی لازم برای پیدایش تمامی کیهان در یک جرم بیشمار بزرگ و در عین حال بسیار کوچک از نظر حجم (غایت چگالی) جمع می گردد. چنین جسمانیتی ناپایدار بوده و بسادگی منفجر می گردد و جرم زیاد آن انرژی زیاد لازمه برای پیدایش کیهان طبق نظریه ی نسبیت خاص را فراهم می آورد.

یکی از نتایج پذیرش چنین رویکردی نسبت به جهان، این است که بخواهیم بپذیریم این جهان در زمانی دور در آینده به مرگ حرارتی رسیده و دوباره در خود می رُمبَد (انقباض بزرگ). اکنون با در نظر گرفتن تمامی موارد فوق، پرسشی به ذهن خطور می کند و آن پرسش این است که این جهان، حاصله از چندمین انفجار است؟! اگر جهان خُرد است و بزرگ می شود و دوباره خُرد می گردد، ما در چندمین “خُردی ← بزرگی ← خُردی” گیر افتاده ایم؟!

شاید پاسخ دادن به این پرسش با معلومات و مفروضات علم حاضر (از نظر مقبولیت باریک بینانه) به این سادگی ها نباشد، اما هدف من از این نوشتار، آشتی دادن بینهایت ستیزی نظریه ی ریاضیات طبیعی خود و امکان بینهایت بودن تعداد انفجارهاست. آیا این انقباض و انبساط بطور بیکرانه امتداد خواهد یافت؟! اگر نمی توان قایل به بینهایت بود، پس آیا روزی دیگر چیزی به اسم “هیچِ فیزیکی” و نهایتا شدنِ خود بخود آن به “چیزِ فیزیکی” رقم نخواهد خورد؟! اگر هیچ به چیز مبدل گردد و دوباره این چیز، ناچیز (هیچ فیزیکی) شود؛ آیا خودِ این تبدلات نیز نهایتی بوده و زمانی به انتها خواهند رسید؟!

پاسخ من در اینجا روشن است. من بجای پرداختن به مفروضات محضا علمی، در گام اول می بایست که به ملاحظات فلسفی – علمی نظریه ی خود اشاره کنم. بینهایتی در کار نیست: نه در این کیهان و نه در ماورای این کیهان. اگر به دنبال این باشیم که اصل نهایت را به کیهان عینی محدود کرده و در فرای آن بینهایت باور باشیم، عملا درگیر یک خبط متدیک شده ایم.

نظریه ی من در قبال کیهان عینی، بینهایت ستیز و نهایت گراست. در باب ماورای کیهان ما یعنی جائیکه سلسله ی انبساط ها و انقباض ها رخ خواهند داد؛ قطعا نظریه ی ریاضیات طبیعی “نمی دانم گرا” بوده و این از آن جهت است که چنین ساحتی هنوز ناشناخته تر از آن است که بتوان حکمی در باب آن اِفاده نمود.

البته من در پایان تمایل دارم که حدس شخصی خود را در این باب ارایه دهم. به گمان من در جایی دیگر هیچ فیزیکی (ناچیز / مجموعه ی تهی) به چیز فیزیکی مبدل نمی گردد و این سلسله جایی در هیچ مطلق یعنی یک مجموعه ی تهی بدون هرگونه آکولادی به آرامش خواهد رسید.

– تقدیم به الف. باقری (مهرداد): آن دوستی که پرسش هایش مرا به فکر فرو می برد و حتی گاهی اوقات مجبورم می کند که بگویم: “نمی دانم!”

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهرداد
مهرداد
7 سال قبل

درود بر یگانه مرد عالم علم

دی داد جان کبیر، من بسیار خرسندم که پرسش های کوچک من گاهی توانسته اند در مسیر رسیدن به حقایق کمک نا چیزی بنمایند در همین حال از تو بسیار سپاس گزارم که برای این پرسش ها وقت می گذاری و آن ها را به نوعی به سوی حقیقت سوق می دهی و همیشه سعی داری تا آن ها را به سرانجام رسانی. من مطمئن هستم در این راه موفق خواهی بود و به زودی نظریه راز هستی تو بر همگان ثابت می گردد و جهانیان به چگونگی و چرایی پیدایش جهان پی خواهند برد.

سرانجام روزی مشخص خواهد شد که نهایت همان هیچ است.

دی داد
7 سال قبل
پاسخ به  مهرداد

درود بیکران بر دوست گران-سنگم، مهرداد؛
خیلی خرسندم که می بینم نخستین نگرگاه برای این نوشتار بتوسط شخص شما نوشته شده است.
این نظر شما آنچنان مسئولیت سنگینی را بر روی دوش من قرار می دهد که اول فکر کردم جرات پذیرفتن و به نمایش درآوردن آن را نداشته باشم.
با خود می گفتم که ای کاش این نظر بشکل خصوصی برای خودم ارسال می شد.
صد البته که چیزی شیرین تر از شنیدن این سخنان از زبان فرد فرهیخته ای چونان شما، نیست.
از شما سپاسگزارم و مطمئن هستم که می دانید در راه پژوهش هایم تا به چه میزان وامدار شخص خود شما بوده ام.
شاید این ریشه در نخبگی شما دارد که در پشت پرده به آرامی حرکت می کنید و عرصه را برای جولان ما خام ترهای جویای نام باز می گذارید.
احساس می کنم که در مقابل فرمایشات شما فقط می بایست که سکوت کنم…
ارادتمند شما،
دی داد

بهرانی
بهرانی
7 سال قبل

لایک