دی داد

موقعیت:
/
/
در باب خواب ها و زندگی (007-002)
راهنمای مطالعه

نویسنده: دی داد

1395-05-20

در باب خواب ها و زندگی (007-002)

بعضا پیش می آید که در حین خواب نمی دانیم که آیا خواب هستیم و یا بیدار و در چنین شرایطی پس از بیدار شدن به اصل قضیه پی می بریم. پس از کجا معلوم که در حال حاضر خواب نباشیم؟ از کجا معلوم که بزودی برنخواهیم خواست و متوجه نخواهیم شد که تمامی اتفاقات زندگیمان خوابی بیش نبوده است؟

البته گاهی اوقات هم در خواب می دانیم که خوابیم. مثلا در حین خواب در کنار فردی هستیم که وی را عاشقانه دوست می داریم و آگاهیم که خوابیم و می دانیم که بزودی از خواب برخواهیم خواست. در این نوشتار ما البته به این دست خواب ها نخواهیم پرداخت و روی صحبتمان با خواب های دسته ی اول است. خواب هایی که در حین آن ها به خواب بودن خود واقف نیستیم.

خواب یکی از حالات دگرگون هوشیاری است که در آن حواس آدمی تحریک های ضعیف را درک نکرده و بعلت همین محو شدن در تفکرات، تصاویر حاصله نزد آدمی بسیار واقعی بنظر می آیند. خواب ها همانطور که قبلا نیز اشاره شد همان تفکرات غیرارادی ما هستند. تفکرات غیرارادی می بایست تحت تاثیر نیرویی در ما پدید آیند و خود می بایست معلولِ علتی ماقبل خود باشند. آن علت چیست؟ شاید بتوان آن را غریزه نامید. همانطور که خیلی از فعالیت های ظرف وجودی آدمی متاثر از غریزه بوده و آدمی در به انجام رساندن آن ها نقشی ندارد، فعالیت های ذهنی آدمی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بمدد نیروهای غیرارادی در ما حادث می گردند.

این جمله ی معروف من در نظریه که می گوید “گریزی از تفکر نیست” بنوعی بیانگر همین مطلب است. گریزی از تفکرات غیرارادی نیست. آدمی بشکل دایمی و غیرارادی تفکر می کند. تمایز مابین تفکرات ما شاید همان ارادی و یا غیرارادی بودن آن هاست. ما می توانیم چشمان خود را بسته و تصاویری را در ذهن خود خلق کنیم. می توانیم تئاترهای تماشاخانه ی ذهن خود را بشکل ارادی کارگردانی کنیم و شخصیت هایی را خلق کرده و برای آن ها دیالوگ هایی در نظر بگیریم. می توانیم تئاترهای صامت و یا پردیالوگ داشته باشیم و غیره. بطور کلی در چنین تفکراتی ارادی می توانیم خود را مخاطب خود قرار داده و دیالوگ هایی را رد و بدل کنیم و یا اینکه صرفا از خلال تصاویر بیاندیشیم.

اما بطور کلی (و شاید بتوان ادعا کرد که طبق قانون 80 – 20) ما عملا در بیش از 80 درصد مواقع بصورت التقاطی و از خلال تصاویر و جملات (گزاره ها) می اندیشیم. اندیشیدن همواره تاثیراتی را بر جسم نهاده و علت اتفاقاتی در سطح جسم ما نیز هست مثلا تکرار کردن گزاره ها بتوسط لب ها بشکل آهسته و یا حرکات تنی مثل حرکت زبان، تغییر ریتم تنفس و وضعیت لب ها و یا عملا حرکت چشم ها در موقع ردگیری تصاویر ذهنی و… که همه ی این ها عملا موید ارتباطات روان – تنی است و اینکه فرآیند تفکر بنوعی آغازگر فعل و انفعالاتی در مغز است {نکته: البته می دانیم که فرآیند تفکر، خود بتوسط فعل و انفعالاتی در مغز صورت می پذیرد، اما در این نگاه ….. منظور ارتباطاتِ ذهن و جسم و تاثیر آن دو بر هم است} که آن ها نیز بنوبه ی خود جسم را درگیر کرده و شاید بتوان گفت که تفکر بنوعی بتوسط کل بدن صورت می پذیرد تا صرفا بتوسط خودِ مغز.

خواب ها نیز که همان تفکرات غیرارادی هستند همین تاثیرات را بر تن آدمی دارا بوده و کل وجود فرد را درگیر می کنند: از سیستم تنفسی گرفته تا حرکات تنی و حتی خون رسانی به بخش های مختلف مغز.

در خواب چه اتفاقی می افتد؟! ما چه می کنیم و بر ما چه می گذرد؟! برای رسیدن به پاسخ این پرسش ها، پاسخ به پرسش مطروحه ی نخست در این نوشتار پُر بیراه نیست. پاسخ این است که ما در خواب اراده ای نداریم. این بدآن معناست که تئاترهای ذهنی ما بتوسط خودآگاه ما کارگردانی نشده و افسار شخصیت ها و دیالوگ هایشان در دست ما نیست. غریزه ی ما و یا باصطلاح خودِ ناآگاهِ ما دست به کار شده و سِمَتِ کارگردانی را عهده دار می شود. از اینرو شاید بتوان به این گزاره رسید که “من اراده می کنم، پس بیدارم” و یا شاید اینکه “چون مختارم، پس خواب نیستم“.

این گزاره ها صحیح هستند و این بدآن علت است که هیچ کس در خواب اراده نمی کند. خواب ها ارادی نیستند. اگر خواب ها ارادی بودند آنگاه دیگر خواب نمی بودند. گویا در خواب، ما خود، خود و حرکات خود را نمی سازیم. گویا این خود نیستیم که تصمیم می گیریم. در خواب ما صرفا در-خودیم و برای-خود نیستیم. گویا در خواب چونان اشیایی هستیم که ما را می برند و می آورند. گویا به مثابه عروسک های خیمه شب بازی اعضاء ما را نخی که بدآن ها وصل است، بحرکت در می آورد. دست ها و پاهای ما بعنوان فاعلِ درگیر در خواب، مختار نیستند، بلکه مجبور هستند. ما در خواب هایمان مفعولیم و نه فاعل. ما در خواب هایمان بَرده می شویم و نمی رویم بلکه بُرده می شویم.

تنها وجه افتراقی وجودِ من در خواب و همان وجود در بیداری، لایه ی اراده است. من بمدد اراده تشخیص می دهم که خوابم و یا بیدار زیرا در خواب هایم هرگز اراده ای ندارم. چونان برگی فروافتاده در جریان آب، رفتنم از آنِ خودم نیست بلکه تابع جریان رود است. چه خود در فضای خواب ها مشارکت کنم و چه ناظر اتفاقات خواب ها باشم در حال تماشای تئاترهایی هستم که از پیش کارگردانی شده و حتی بهتر است بگویم که در لحظه کارگردانی شده و در لحظه نیز اجرایی می شوند و من چونان یک تماشاگر و یا یک هنرپیشه ی درگیر، گریزی از بودن در صحنه ها ندارم.

شاید بهتر باشد بگویم که مثل گندم زاری در معرض باد، جهت خمش ساقه های ما در دستان خودمان نیست و این دستان باد است که ما را به این سو و آن سو کشانده و بودن در یک سو تضمینی برای بودن در سوی دیگر نیست و وضعیت حالِ ما، وضعیتِ آینده ی ما را مشخص نمی کند. این ساز و کار خواب هاست. خواب هایی که چونان تصاویر ذهنیِ غیرقابل کنترل بر ما هویدا می شوند و حال ما را متغیر می کنند.

این تصاویر چه هستند و از کجا سرچشمه می گیرند؟ این پرسشی جدی است که پاسخ آن لایه ی روان است. این تصاویر همان ملغمه ای از انباشت های روانشناختی و تجربیات گذشته ی ما هستند که تحت تاثیر نیروی غریزه و الزامات و خواهش های آن بشکل تصادفی در کنار هم قرار می گیرند. از آنجاییکه اندیشیدن جز بمدد تصاویری که قبلا آدمی بنوعی آن ها را تجربه کرده است، ممکن نیست؛ خواب های ما نیز خارج از صُوَرِ ذهنیِ حاصل شده بمدد قوای ذهن و ورودی های تجربه چیز دیگری نیستند.

پس بطور کلی نمی توان انتظار داشت که خواب های آدمی برای فرد دنیاهایی را بسازند که ماورای حواس وی باشند. همچنین از آنجاییکه درک ما بشکل شناخته ها از مدخل حواس به همراه اضافه شدن قالب های از-پیشی ذهن محقق می گردد، خلاقیت تصاویر خواب ها نیز بمدد همین فعل و انفعالات تخیل ساز ممکن می گردد. تفکرات آدمی بطور کلی بمدد سه لایه ی اول (جسم، ذهن و روان) محقق می گردند. جسم سطح سخت افزاری این تفکرات در مغز آدمی را ممکن می کند و بطور کلی شاید بتوان گفت که افکار در سرحد مشترک دو لایه ی ذهن و روان ممکن می شوند. این تفکرات در این سرحد متاثر از اراده یا غریزه هستند.

قطعا در تفکرات ارادی (خودآگاه) مفهوم خواب خلاصه نمی شود و در تفکرات غریزی (ناخودآگاه) خواب ها را می بایست جستجو کرد. ناخودآگاه همان تاثیرات غریزه بر لایه ی روان است. ماده ی خواب ها از لایه ی روان تامین می گردد و صورت ها را اصول متافیزیکی ذهن فراهم می کنند.

ماده های روانشناختی از روان و تحقق صورت ها بمدد تحلیل های ذهن است {نکته: بعضی ها ادعا می کنند که در خواب ها جاهایی را می بینند که هرگز تجربه نکرده اند. برای تبیین این ادعا لازم است بگوییم که فرآیند سنتز در تفکرات مسبب این خلاقیت هاست ولی ماده ی آن ها همان تجربیات قبلی است. بعنوان مثال یک غول = یک سنتز از آدم + کیفیت بزرگی + عضو شاخ. که البته تجربیات هر کدام قبلا تجربه شده است، مثلا شاخ قبلا در گاو و غیره}.

فراهم شدن این ماده ها و صورت ها تحت تاثیر تحریک های غیرارادی همان خواب ها هستند که خبر از آینده بما نداده بلکه ترجمان ناخودآگاه ما در خلال سمبل ها هستند.

نکته ی پایانی این نوشتار تاکید بر این اصل است که تقدم با دنیای واقعیت هاست و خواب ها صرفا به شناخت ارتباط ما با این دنیا کمک کرده نه آنکه ما را در شناخت گیتی بیرون یاری رسانند!

امتیاز شما به این نوشته

0

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها