هفت یادآوری دِی دادی برای کامروایی: یک) برای بازگرداندن آنکس که به یکباره تو را ترک کرده است، هیچگونه تلاشی نکن؛ زیرا اگر چیزی جز خوبی و محبت از تو ندیده است، بزودی خودش دست از پا درازتر باز خواهد گشت. دو) اجازه نده کسیکه تابحال خودش چیزی نیآفریده است، از آفرینش تو انتقاد کند. سه) همیشه در قبال انسان ها حُسنِ نیت داشته باش، ولی اگر کسی تخطی نمود و اذیتت کرد، تو نیز یک مرتبه حالش را بگیر؛ و سپس اگر تغییر رویه داد، تو نیز تغییر رویه بده و دیگر کینه نَوَرز. چهار) از اینکه به کسی […]
دسته: ادبی
ادبی
امید راستین | ۰۴۱-۰۱۴
مثل هرچیز دیگری در این جهان، امید نیز دو شکل راستین (اصل) و ناراستین (تقلبی) دارد. وقتی دیگران را به امیدواری دعوت میکنم، بیشک شکل راستین آن را در نظر دارم. امید راستین با تلاشگری توامان است بنحویکه: تنها تلاشگران حق امیدواری دارند. – دِیداد پانوشت: ای تلاشگر؛ ناامیدی خط قرمزت باشد.
در ادامه ی هفت یادآوری دی دادی برای کامروایی | ۰۴۰-۰۱۴
دیشب مطلبی منتشر کردم تحت عنوان “هفت یادآوری دِی دادی برای کامروایی”، که مورد استقبال خوبی قرار گرفت و دوستان عزیزی نیز خصوصی پیغام دادند که دنباله اش را بنویسم و تعداد نکات را بیشتر کنم؛ که بنده نیز اجابت می کنم. تقدیم (با عشق) به شما یاران گرامی ام: 👇👇👇 هشت) کسیکه به تو “توجهی” ندارد، لیاقت تو را هم ندارد. نه) در کارَت آنقدر خوب باش که نتوانند بسادگی از تو صرفنظر کنند. آن ها یا با تو هستند، یا که ضرر میکنند. ده) اگر بنا باشد که در اثر موفقیت، تبدیل به فردی گوشت تلخ و گَنده […]
حرفه ای گری در تاسیسات | ۰۳۹-۰۱۴
بسه دیگه همه دیجیتال مارکتر شدن! همه سوشال مدیا منیجر شدن! همه مشاور ارشد مالی و بورس و فارکس و رمزارز و بیت کوین و چِه و چِه شدن! لطفا یک چند نفر آدم حسابی هم لوله کش و بنا و برق کار و تاسیساتی بشن! مُردیم از بس دنبال آدم حسابی های این عرصه ها گشتیم (و هیچ وقت نیافتیم)! ___ تقریبا سه هفته ایست که از بابت ترکیدگی لوله ها و نشت آب گویا که خودمان ترکیده ایم! مصائب بنایی و تاسیسات یک طرف، برهوت آدم های حرفه ای و قابل اعتماد در این عرصه ها بیداد می […]
آخرین ماه سال | ۰۳۵-۰۱۴
آخرین ماه سال که می شود، افسوس هایی لعنتی گریبان مرا می چسبد. افسوس هایی نه فقط از بابت همین یک سال ناقابل؛ بل از بابت همه ی طول زندگی ام… کارهایی که بایستی انجام می دادم و ندادم،جاهایی که نبایستی می رفتم و رفتم؛ حرف هایی که بایستی می زدم و نزدم،افرادی که نبایستی تحویل می گرفتم و گرفتم؛ فرصت هایی که بایستی تعقیب می کردم و نکردم،فریب هایی که نبایستی می خوردم و خوردم… و در یک کلام؛چیزهایی که نبایستی می شد؛ اما که شد!(نفرین بر این مصایب و افسوس های لعنتی زندگی.) چه کسی است او که […]
این منم | ۰۲۶-۰۱۴
نخست، این “زندگی”ست که انسان را می سازد؛ و سپس، آن “انسان” است که زندگی را خواهد ساخت. – دِی داد _______ (در شرح عکس و به تاسی از فروغ بزرگ:) این منم، فردی در آستانه ی فصلی سرد، لمیده بر گذشته؛ با چشمانی خیره در چشمان آینده، و با تاجی از زمان بر سر؛ در آغاز میانسالگی اش، زندگی او را ساخته؛ و او اکنون به دنبال ساختن زندگی است، با ایمان به آغاز فصل سرد؛ که به اجبار، هرگز شکوفه ای نمی روید، پاییز و زمستانی لازم است؛ و در پایان این سرما و آن برگ ریزان، شکوفه […]
کلکسیون | ۰۲۵-۰۱۴
از یکی از دانشجویان دوره ی فلسفه ی کاربردی ام هدیه ای به دستم رسید که شکل ویژه ی کادو کردنش برایم حسابی الهام بخش شد و نخستین چیزی که از آن در نظرم جلوه ی خاصی پیدا کرد، جملاتی بود که بر روی آن نوشته شده بودند. تقریبا سی ثانیه ای مشغول خواندن جملات بودم که متوجه شدم گلچینی از دفتر اول گزین گویه های خودم است و از این بابت حال ویژه ای بر من مستولی شد. فکرش را بکنید! کسی سخنان خودم را به من هدیه داده است و حقیقتا چه چیزی می تواند که جذاب تر […]
فقیر در روح و جان | ۰۲۴-۰۱۴
امروز در حوالی محل تدریسم، شاهد بودم که یک خانم و آقای میانسال از اتومبیل آنچنانی شان پیاده شدند و سگ خود را هم مثل بچه ی انسان درون کالسکه گذاشته بودند که از راه رفتن بر زمین خیابان خسته و کثیف نشود، بعد وقتی یک کودک زباله گرد (که معمولا – چونکه شاغلند – از کسی هم درخواست کمک مالی نمی کنند) رفت سمتشان که از سطل زباله چیزی بردارد؛ ایشان بشکل غیرانسانی به طفل بینوا پرخاش کردند که “تا ما رد نشدیم، نیا اینجا…!!!” و کلی زِر و غُر دیگر. نگاه و زبانِ تن کودک زباله گرد خودش […]
برف می بارد | ۰۱۷-۰۱۴
در مقابل خانه ی ما یک فضای کوهپایه ای قرار دارد که امروز به منطقه ی برف بازی تبدیل شده و چند ساعتی است که صدای خنده و شادی همسایه ها و هم محلی ها قطع نمی شود. حوالی غروب، در بین جلسات تدریس آنلاینم، رفتم و یک نگاهی انداختم و دیدم که ده ها نفر کودک و جوان و میانسال و کهنسال جمع شده اند و بازی و شادی می کنند: برف بازی، سورتمه بازی، ساخت آدم برفی، دنبال بازی و پرتاب گلوله برفی و غیره… صحنه ی حقیقتا زیبایی است. وقتی می بینم که این ملت ستمدیده همچنان […]
چیزهای عالی تر | ۰۱۰-۰۱۴
چه چیزهایی از “چه چیزهایی” عالی تَرَند: یک) باطن از ظاهر دو) اعتبار از ثروت سه) آرامش از آسایش چهار) خرد از دانش پنج) تاثیرگذاری از محبوبیت شش) عمل از حرف هفت) شادی از لذت هشت) شعور از سواد نه) کیفیت از کمیت و نهایتا ده) دوستی از عشق – دِی داد _______